0

0

0

0

0
طبقه بندی موضوعی

۳۸ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

آمریکا به اخلاق و روح و… اعتقاد ندارد

 

«وَ لَوِ اعْتَبَرْتَ بِما مَضى حَفِظْتَ ما بَقِىَ»
اگر با چشم عبرت به تاریخ بنگرى (با جمع بندى درست) ، آینده ات را پاس خواهى داشت.

(نامه ۳۱ نهج البلاغه)


وقتی در ماجرای پر پیچ و خم هسته ای و مذاکراتش ، در اتفاقات این روزها و موارد مشابهش در ۱۰ سال پیش تأمل میکنیم ،بخاطر عبرتی که گویا گرفته نشده ، «آینده» را در خطر و پاسداشت آن را ضروری درمی یابیم!

برای پاسداشت آینده ، بهتر است ابتدا نگاهی به گذشته و عبرت های آن بیندازیم:

 

۱۰ سال پیش وقتی اروپایی ها میهمان مان بودند در سعدآباد ، تیم مذاکره کننده ایرانی بمنظور اعتمادسازی! حاضر به پذیرش «تعلیق» شد ، اما با تفسیری که خودش از «تعلیق» داشت.تفسیری که با وجود پذیرش تعلیق غنی سازی ، به او اجازه ی ساخت سانتریفیوژ ، فعالیت های تحقیقاتی و… را میداد.

از آنطرف ، طرف غربی فقط و فقط خواهان «تعلیق» بصورت مطلق بود.

این اختلاف نظر در تفسیرِ «تعلیق» مذاکرات را تا مرز شکست پیش می برد اما نهایتاً نتیجه ی تماس تلفنی مذاکره ارشد ایرانی (دکتر روحانی) با رئیس جمهور وقت (محمد خاتمی) ، در میان جلسه ، این می شود که رئیس جمهور راضی می شود که «تفسیر» تعلیق را به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بسپارند.طرف غربی راضی می شود و خوشحال . چرا که می داند تفسیر آژانس یعنی همان تفسیری که مد نظر آنهاست.

 مذاکره کننده ایرانی (دکتر روحانی ) درحالیکه صدای اعتراض دانشجویان و مردمِ معترض به این توافق ، از بیرون کاخ سعد آباد به گوش می رسد ، تعهدنامه ای را امضا می کند که نه تنها خواسته ی طرف ایرانی در آن نیامده بلکه «تفسیر» مفاد آن هم به بیرون از جلسه (و به کام غربی ها) سپرده شده است.

روحانی خروجی کار خود را این چنین شرح می دهد:

“به منظور اعتماد بیشتر، ایران به طور داوطلبانه تصمیم گرفته است که برنامه تعلیق خود را ادامه و توسعه داده تا شامل تمام فعالیت های مربوط به غنی سازی و بازفرآوری و کلیه آزمایش ها یا تولید در هر تاسیسات تبدیل اورانیوم شود ،آژانس از این تعلیق مطلع خواهد شد و از آن دعوت خواهد شد که بر آن نظارت و آن را تایید کند”

 طرف ایرانی البته امیدوار به تفسیر آژانس است.اما این امید ، امیدی نیست که نتیجه ی یک تدبیر باشد ، که یک وهم ناشی از عدم شناختن صحیح طرف مقابل است.آژانس «تعلیق» را مطابق با تعبیر کشورهای اروپایی «تفسیر» میکند و در نهایت امر نه تنها بمدت دو و نیم سال ، غربی ها با دستان طرف ایرانی پلمپ زورگویی خود را بر پیشرفت علمی این کشور میزنند ، که در ازای آن هیچ امتیازی به ایران نداده و به تعهداتشان هم پایبند نبوده و «حق ناپذیری» و «غیرقابل اعتماد بودن» خود را اثبات می کنند.

واکنش رئیس جمهور وقت قابل تأمل است.خاتمی می گوید :

” متأسفانه آقای البرادعی علیرغم قولی که داده بود و حرفی که زده بود و معیارهایی که بود ، یک جور دیگری تعلیق رو مطرح کردند که به نظر ما امر بسیار «خلاف اخلاقی» بود.

 عهدنامه ای در سطح بین المللی امضا می شود که منافع ملی کشور را در معرض خطری بزرگ قرار میدهد و کش و قوس های دیپلماتیک و جنگ های روانی و رسانه ای و… ختم به تعهدی می شود که شکست را برای طرف ایرانی رقم میزند و با همه این ها رئیس جمهور مسئله را به قول و حرف یک مسئول در آژانس اتمی گره می زند و از کار خلاف اخلاق وی دم میزند.

مفاد تعهد ، پذیرش محدودیت های مختلف و امتیازهای داده شده به طرف مقابل ، همه و همه با همین یک کلام توجیه می شود که جناب البرادعی در «تفسیر» آن چیزی که ما آن را امضا کرده ایم ، بی اخلاقی کرده و آنرا به ضرر ما تفسیر کرده است!

آن ماجرا و همه اتفاقات تلخش در تاریخ ثبت می شود برای عبرت.

 

اما حالا…

۱۰ سال گذشته است و با تغییر نگاه و رویکردی که در ۸ سال گذشته اتفاق افتاد ، امروز در پله ای بالاتر و با دستانی پُرتر در مسئله ی هسته ای ، باز هم در شرایطی مشابه شرایط آن روز قرار گرفته ایم!

جالبتر اینجاست که دقیقاً همان نفرات دیروز ، امروز سکاندار ماجرا هستند.البته هرکدام در جایگاهی بالاتر نسبت به دیروز…

با تجربه ی عهدنامه ی حقوقی سعدآباد ، امروز این افراد حقوقدان هستند و امید است که این بار دیگر از حقوق ملت خود دفاع کنند.

این بار طرف ایرانی میهمان غربی ها می شود و «ژنو» میزبانی می کند برای عهدنامه ای دیگر و «توافقنامه ی ژنو» امضا می شود!

این بار هم به آنچه توافق شده و امضا شده و اینکه آیا همان هم برای طرف ایرانی مطلوب هست یا نه ، کاری نداریم اما باز هم همان ماجرای «تفسیر» و عهدشکنی و خلاف اخلاق و… تکرار می شود.

طرف ایرانی معتقد است حق غنی سازی ایران در توافقنامه آمده است ، طرف امریکایی می گوید که در این توافق هیچ حقی را به رسمیت نشناخته ایم.طرف ایرانی می گوید طبق توافق تحریم جدیدی اعمال نخواهد شد ، طرف امریکایی افراد و شرکت های دیگری را به لیست سیاه تحریم های خود می افزاید و تنها چند روز از توافق گذشته تحریم های جدید خود را اعمال میکند.

 با وجود اینکه طرف امریکایی می توانست اجازه دهد چند ماهی از توافق بگذرد و سپس اقدام به نقض آن بکند ، اما در همین ابتدای راه کارشکنی خود را انجام داده و با کمال پررویی از ادامه ی مذاکرات حرف میزند ، تا به نحو ماهرانه ای طرف مقابل خود و واکنش وی را بسنجد.

امریکایی ها میخواهند بدانند ، آیا طبق آنچه که در توافقنامه آمده (دولت امریکا، در چارچوب اختیارات قانونی رئیس جمهور و کنگره از اعمال تحریم‌های جدید هسته‌ای خودداری خواهد کرد) و پس از این اقدام آمریکا که «اعمال تحریم» محسوب می شود ، طرف ایرانی (با توجه به اینکه طرف مقابل به تعهدش عمل نکرده) ، همچنان بر تعهدات سنگینی که پذیرفته پایبند خواهد ماند و همچنان خود را در قید توافقنامه احساس میکند یا خیر ؟!

به عبارت دیگر میتوان این اقدام امریکایی ها در همین روزهای ابتدایی را یک نوع سنجش طرف ایرانی دانست.اگر طرف ایرانی به این مسئله تن داد و سعی کرد آنرا به گونه ای به نفع طرف مقابل و در جهت حفظ توافقنامه بپذیرد ، پس می توان به روند «تفسیر» بمطلوب کردن از توافقنامه ادامه داد.

اگر طرف مقابل از همین ابتدای کار به گونه ای کوتاه آمد ، می توان حتی سیر «تفسیر» ها را به سمت مسائل غیر هسته ای برد و کم کم میز مذاکرات را گرد مسائل موشکی ، حقوق بشر ، مقاومت اسلامی منطقه و… شکل داد!

 واکنش ابتدایی طرف ایرانی در ترک مذاکرات کارشناسی و بازگشت به تهران ، اقدامی بجا و از موضع حق بود.

اما برخی موضع گیری های نصفه و نیمه و یا سکوت های برخی مسئولین در این روزها ما را یاد ماجرای سعدآباد می اندازد.

معاون وزیر امور خارجه تحریم های جدید را مغایر با «روح توافقنامه» می خواند.

وزیر امورخاجه هم در نوشته ی چندخطی ، در رسانه ی خود ، فیسبوک ، این نقض پیمان امریکایی ها را صرفاً اقدامی «نامناسب و غیرسازنده» میخواند و تأکید میکند که «ما با جدیت مذاکرات ژنو را دنبال می کنیم»!

مواجهه ی این چنینی با کسانی که حق ناپذیری ، عهدشکنی و غیرقابل اعتماد بودنشان بارها و بارها ثابت شده و گلایه کردن از رعایت نکردن «اخلاق» و در نظر نگرفتن «روح توافقنامه» توسط آنها و موضع گیری هایی از این دست ، آن هم در مقابل تعرض های آنها به منافع ملی و اهانت های شان به فرهنگ و عزت ملی ما ، بیش از پیش راه را برای پیشروی های بی شرمانه ی آنها باز کرده و میدان حرکت را برایشان گسترده تر میکند.

انتظار معقول و بجا این است که عهدنامه ی سعدآباد ثابت کرده باشد که بجای اینکه از طرف مقابل انتظار وفای به گفته ها و قول ها و رفتار اخلاقی داشته باشیم (که واقعاً در مورد غربی ها خنده دار است این انتظار) ، می بایست با ایستادگی و مقاومت در بیرون از میز مذاکره و با منطق قوی و دفاع جانانه از حق خویش در میز مذاکرات ، شرایط و توافقات احتمالی را طوری رقم زد که طرف مقابل گریزی از آن نداشته باشد و نتواند آن را هر طور که میخواهد تفسیر به مطلوب کند و کار اخلاقیات و روح توافقنامه و… نکشد!

 

اما حرف پایانی؛

اگر همه ی این امتیاز دادن ها ، کوتاه آمدن ها و احترام ها به روح توافقنامه در نهایت (البته قبل از آنکه خیلی دیر بشود) منجر به یک رشد فکری ، چه در میان مردم و چه در میان مسئولین ، شود و با این عهدشکنی های امریکایی ها ، روحیه ی خودبرتربینی و غیرقابل اعتماد بودن شان ، برای همگان روشن شود و بر همه ثابت شود که آمریکا به اخلاق و روح و… اعتقاد ندارد و باید در مقابل او متناسب با رفتارش (نه عیناً همان رفتار ، بلکه متناسب با آن) رفتار کرد ، می توان خوشحال و راضی بود.یعنی اگر امتیازی دادیم و هزینه ای کردیم، در ازای آن یک امتیاز بزرگ برای کشورمان بدست آورده ایم و آن هم یک اتفاق نظر و اجماع ملی بر سر یک مسئله ی ملی است.

البته حصول این نتیجه مشروط به این است که با چشم عبرت به وقایع بنگریم…

«اگر با چشم عبرت به تاریخ بنگرى (با جمع بندى درست) ، آینده ات را پاس خواهى داشت.»


پ.ن ۱ :

تصاویر استفاده شده در متن ، از مستند «ایران و غرب» (محصول بی بی سی) است که به تقابل انقلاب اسلامی و جهان غرب از ابتدای انقلاب تا اواخر دولت نهم می پردازد.در قسمت سوم این مستند شرح وقایع سعدآباد آمده است.(این مستند را از اینجا میتوانید دانلود کنید)

 

پ.ن ۲ :

تحلیل حقوقی نقض توافقنامه ژنو را از اینجا بخوانید:

پاسخی منصفانه به یک سوال: آیا توافق ژنو نقض شد؟

 

پ.ن ۳:

آیا مشکلات اقتصادی مان با توافقنامه و… حل می شود ؟!

وزیر خزانه داری آمریکا:

«من به عنوان مقام اصلی مسئول طراحی و اجرای برنامه تحریم‌هایمان، مطمئن هستم که فشار تحریم‌ها بر ایران افزایش خواهد یافت… ایران ، ظرف شش ماه آینده ، نسبت به الان ، حتی گرفتار مخمصه عمیق تری خواهد شد.» (لینک خبر)

 

پ.ن  ۴ :

دکتر روحانی در کتاب  «امنیت ملی و دیپلماسی هسته ای» (کتاب گزارش عملکرد خود در دوران مذاکرات هسته ای) آورده :

«پس از گذشت بیش از سه ماه مذاکره بعد از موافقتنامه‌ی پاریس، آشکار شد که سه کشور اروپایی خواهان تطویل مذاکرات و احتمالاً عدم دستیابی به نتیجه مطلوب هستند و بنابراین، نمی‌خواهند در برابر حق غیرقابل انکار ایران برای از سرگیری فعالیت غنی‌سازی تسلیم شوند و انگیزه یا توانایی ارائه‌ی طرح خود درباره‌ی تضمین‌های عینی ماهیت صلح‌آمیز برنامه‌ی هسته‌ای ایران و نیز تضمین‌های محکم درباره‌ی همکاری‌های اقتصادی، فناوری و هسته‌ای و تعهدات محکم درباره‌ی مسائل امنیتی را نیز ندارند.»

عبرت از تاریخ…

 

پ.ن  ۵ :

ماهی را تا وقتی که نمرده ، اگر از آب بگیری ، تازه است!

امیدواریم رویکرد دستگاه دیپلماسی دولت قبل از اینکه دیر بشه ، تغییر مسیر بده.

خدای ما شاهده که هدف مان تخریب دولت و دستگاه دیپلماسی نیست و اگر رویکرد انقلابی و در جهت منافع ملی کشور را از همین عزیزان ببینیم ، از اولین نفراتی خواهیم بود که تشکر و حمایت خواهیم کرد.

ان شاالله…

برگرفته شده از: وبلاگ حذر۸۵
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۲ ، ۱۷:۲۵
0
گزارش مرکز تحقیقات کنگره آمریکا؛
تصویب لایحه تحریم‌های جدید در کنگره، به معنای وضع تحریم‌های جدید نیست و ایران نمی‌تواند مدعی شود که به علت وضع تحریم‌های جدید، از اجرای تعهدات خود در توافقنامه ژنو خودداری می‌کند.
به گزارش 598 به نقل از مشرق، مرکز تحقیقات کنگره آمریکا در گزارشی به اعضای کنگره، راهکاری برای وضع تحریم‌های اقتصادی جدید علیه ایران بدون نقض توافقنامه ژنو ارائه کرده است.

این گزارش توسط کنت کاتزمن متخصص مسائل خاورمیانه و پل کر تحلیلگر عدم اشاعه تسلیحات هسته‌ای تدوین شده و 11 دسامبر (20 آذر) منتشر شده است.

گزارش مرکز تحقیقات کنگره آمریکا، عایدی ایران از توافقنامه ژنو را بین 6 تا 7 میلیارد دلار اعلام کرده و متذکر شده که اگر ایران به تعهدات خود در این توافقنامه عمل نکند، آمریکا و شرکایش قانونا می‌توانند تحریم‌ها را به حالت قبل بازگردانند.

نکته مهم گزارش مرکز تحقیقات کنگره آمریکا آنجا است که اعلام کرده «طی شش ماه مورد توافق، تحریم‌های نفتیِ دست‌نخورده (مثل بخش 1245 قانون عمومی شماره 112-81 مصوب 31 دسامبر 2011 که مربوط به تحریم بخش مالی ایران است) سبب کاهش 30 میلیارد دلاری درآمد صادرات نفت ایران خواهد شد. به همین دلیل در طی 6 ماه مورد توافق، تراز پول‌های نقد ایران در حساب‌های بانک‌های خارجی افزایش خواهد یافت و ایران اجازه برداشت فقط 4.7 میلیارد دلار از این پول را خواهد داشت.»

این گزارش تصریح می‌کند که طبق توافقنامه ژنو، آن دسته از تحریم‌های آمریکا که در دهه‌های 1980 و 1990 در ارتباط با اتهام حمایت ایران از تروریسم بین‌المللی وضع شدند، تعلیق نخواهد شد. بر این اساس، توافقنامه ژنو تاثیری در ممنوعیت سرمایه‌گذاری شرکت های خارجی در بخش انرژی ایران ندارد و این تحریم‌ها، پابرجا باقی مانده است.

مرکز تحقیقات کنگره آمریکا با اشاره به رشد منفی 5 درصدی تولید ناخالص داخلی ایران در سال 2013، اعلام کرده که طبق محاسبات وزارت خزانه‌داری ایالات متحده، تاثیر مثبت توافقنامه ژنو بر اقتصاد ایران، اندک خواهد بود.

این گزارش تاکید دارد که کنگره آمریکا بر حسب تجارب رفتار گذشته ایران، اعتمادی به اجرای توافقنامه ژنو از سوی این کشور ندارد. به همین دلیل برخی اعضای کنگره قصد دارند که اگر اوباما به طور مکتوب و رسمی اجرای کامل مفاد توافقنامه ژنو از سوی ایران و عدم دخالت تهران در هر گونه فعالیت‌های تروریستی علیه آمریکا را تایید نکند، طرح جدیدی را برای تشدید تحریم‌ها علیه اقتصاد ایران و به بهانه برنامه هسته‌ای تدوین و تصویب کنند. چنین لایحه‌ای مشابه قانون تحریم‌هایی هستند که در جولای 2013 به تصویب مجلس نمایندگان آمریکا رسید و سنای آمریکا نیز تا قبل توافقنامه ژنو، در آستانه تصویب نسخه‌ای از این لایحه بود.

بخش قابل تامل گزارش مرکز تحقیقات کنگره، اینجا است که مدعی است که تصویب لایحه تحریم‌های مذکور در کنگره، به معنای وضع تحریم‌های جدید نیست و ایران نمی‌تواند مدعی شود که به علت وضع تحریم‌های جدید، از اجرای تعهدات خود در توافقنامه ژنو خودداری می‌کند.

گفتنی است مرکز تحقیقات کنگره آمریکا Congressional Research Service به عنوان اتاق فکر و بازوی تحقیقاتی کنگره آمریکا محسوب می‌شود و مستقیما به اعضای کنگره، مشاوره می‌دهد. به علت عمق و صحت گزارش‌های این مرکز، فقط بخش کمی از گزارش‌های تحقیقاتی آن به طور عمومی منتشر می‌شود و اکثر آنها فقط به اعضای کنگره داده می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۲ ، ۲۲:۴۰
0
حجت‌الاسلام صدیقی در خطبه‌های نماز جمعه تهران:
حجت‌الاسلام صدیقی تاکید کرد: به دشمن اعتماد کردن کار عاقل نیست و حکمت اقتضا می‌کند که انسان در برابر دشمن با چشمان باز، حواس جمع و بصیرت کامل پیش برود و مطالب مبهم و قابل تفسیرهای گوناگون مشکلی را حل نمی‌کند بلکه باید حقوق حقه ملت ایران یعنی در درجه اول حق غنی‌سازی و در درجه دوم استمرار پیشرفت علمی برای جوانان، تثبیت شود و نه اینکه سست شود.

به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، حجت‌الاسلام والمسلمین کاظم صدیقی خطیب موقت جمعه تهران در خطبه‌های عبادی سیاسی نمازجمعه این هفته با اشاره به در پیش بودن اربعین حسینی گفت: همانطور که بنی‌امیه خواست با کشتن امام حسین (ع) نور حضرت را خاموش کند و بعدها متوکل عباسی قبر امام حسین (ع) را نیز تخریب و شخم زد و دست و پای زائرین حضرت را قطع می‌کرد، اما نور حضرت خاموش نشد.

وی افزود: امروز نیز تروریست‌های مسلح که از کشورهای وهابی پول می‌گیرند با این کشتارها، مصیبت‌هایی را به بار می‌آورند اما این کشتارها نه‌تنها مانع بوده که پیش‌بینی می‌شود امسال حدود 20 میلیون عاشق به سمت کربلا بروند و اعتنایی هم به این حرکات تروریستی ندارند و تروریست‌ها نیز مانند اسلاف خود کر و کور هستند و در نهایت نابود می‌شوند اما خط و عشق امام حسین و زیارت حضرت باقی خواهد ماند.

خطیب جمعه این هفته تهران در ادامه سخنان خود با اشاره به مذاکرات ژنو گفت: علی‌رغم اینکه هیئت ایرانی مورد تایید رهبری و حمایت مردم ولایتمدار هستند و مذاکرات به سمت و سویی رفت که در دنیا امیدهایی پیدا شد و برای مردم ایران نیز افق جدیدی باز شد اما دیدیم که پیش‌بینی حکیمانه رهبر عزیزمان مبنی بر بی‌اعتمادی به آمریکایی‌ها محقق شد و در همان روزی که توافقنامه به امضا رسید، در ابتدا وزیر امور خارجه و سپس اوباما قول خود در تفاهمنامه را نقض کردند و در ادامه نیز با صهیونیست‌ها نشستند و گفتند همه گزینه‌ها حتی گزینه نظامی روی میز است.

حجت‌الاسلام صدیقی تاکید کرد: به دشمن اعتماد کردن کار عاقل نیست و حکمت اقتضا می‌کند که انسان در برابر دشمن با چشمان باز، حواس جمع و بصیرت کامل پیش برود و مطالب مبهم و قابل تفسیرهای گوناگون مشکلی را حل نمی‌کند بلکه باید حقوق حقه ملت ایران یعنی در درجه اول حق غنی‌سازی و در درجه دوم استمرار پیشرفت علمی برای جوانان، تثبیت شود و نه اینکه سست شود.

وی خاطرنشان کرد: علاوه بر اعتمادی که به تیم مذاکره‌کننده داریم و حمایتی که تاکنون کردیم و از این به بعد هم خواهیم کرد، ما و همه ملت توقع داریم که این حرکت، مقطعی و انفعالی نباشد. چرا که این ملت دنیا را متوجه خود کرده و شعار پیروزی خون بر شمشیر داده و هیچ‌گاه خود را فقیر، بیچاره و بدبخت نشان نداده و در اوج گرفتاری‌های اقتصادی با کوپن زندگی کرده و روزه گرفته و مشکلات را تحمل کرده است اما در برابر دشمن خم به ابرو نیاورده است. 8 سال آتش شرق و غرب را به جان خریده اما یک قدم از آرمان‌ها عقب ننشسته است.

"این ملت در حال حاضر زیر بار زور نمی‌روند و اگر شفاف‌سازی هم نشود اولا حق غنی‌سازی را و ثانیا حق پیشرفت در این مسیر را حق مسلم خود می‌داند و شرعاً و وجداناً و اخلاقاً بر هیئت مذاکره‌کننده و بر خود، پایداری و اصرار بر این امر را لازم می‌دانیم."

خطیب موقت جمعه تهران در ادامه سخنان خود با اشاره به دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی با رهبر معظم انقلاب، فرهنگ را هویت یک ملت دانست و گفت: باید از هویت ملی پاسداری، نظارت و دیدبانی لازم است.

حجت الاسلام صدیقی در ادامه خاطرنشان کرد: حفظ ثغور دین و مرزهای ارزش‌های اخلاقی بر همگان خصوصا بر حکومت و دولت واجب است و اگر دولت سکوت کند و اشخاص زرنگی با وابستگی‌های غربی در قالب نهادهای مردمی بر مفاسد اخلاقی، فرهنگی و سیاسی دامن بزند و تلقی ما این باشد که فرهنگ را به خود مردم سپردیم و ما هیچ تکلیفی بر نظارت نداریم، این با آیات قرآن کریم ناسازگار است و رهبر عزیز نیز که مهندسی فرهنگی را امروز خداوند متعال به ایشان به امانت سپرده بر این مساله تاکید کردند که حراست از معنویت، اصالت و دینی نباید فاصله بگیرد و دولت باید در این امر سازوکاری داشته باشد تا هم مفاسد موجود را برطرف کند و هم ریشه مفاسد را بزند و برای آینده نیز پیشگیری کند.

وی اظهار داشت: ما یک تمدن غربی را نمی‌خواهیم و گرنه انقلاب نمی‌کردیم ما تمدن اسلامی و قرآنی می‌خواهیم.

خطیب موقت جمعه تهران با اشاره به روز وحدت حوزه و دانشگاه گفت: این روز به ابتکار امام راحل در روز شهادت آیت‌الله شهید مفتح فرزند حوزه و دانشگاه، روز وحدت حوزه و دانشگاه نامگذاری شد؛ معنی این روز این است که ما دانشگاه غربی نمی‌خواهیم و ما استاد و دانشجوی متدین و مومن می‌خواهیم. ما برای حاکمیت دین خون داده‌ایم و جوانان ما خون خود را مفت از دست ندادند تا عرصه، عرصه ظهور و بروز جریان‌های غرب‌گرا و شرق‌گرا باشد. اساس انقلاب ما اسلامی است و رهبری انقلاب نیز یک اسلام‌شناس، فقیه، حکیم و عارف بی‌بدیل است که در اوج معرفت و دیانت، مردم را در مسیری قرار داده که این مسیر به ظهور امام زمان (عج) و تحقق اجرای کامل احکام اسلامی می‌انجامد لذا این وحدت را گرامی می‌داریم.

صدیقی با بیان اینکه امروز صدها استاد بسیجی و مومن در کشور داریم، خاطرنشان کرد: مسئله تحول بنیادی در دانشگاه‌ها و خصوصا در علوم اسلامی مطالبه جدی امت از دولت امروز و فرداها و فرداهای دیگر است البته دولت‌های قبلی نیز به نظر ما  از این جهت کوتاه آمدند. 34 سال از انقلاب گذشته است و خیلی دیر شده و امروز نیز دانشگاه نبایدتبدیل به باشگاه احزاب شود و مردم مومن و بصیر این مورد را نمی‌پذیرند.

وی با اشاره به تحویل بودجه سال آینده در موعد قانونی گفت: انتظار می‌رود برای مساله اقتصاد مقاومتی حساب خاصی باز شود و در حالی که مسئولین با تمام توان در حال کار هستند اما همه مردمی که حماسه سیاسی را آفریدند، از مسئولین انتظار دارند که گرانی‌ها کاهش پیدا کند و علاوه بر آن دل‌ها امیدوار شود که عزل و نصب‌ها نیز براساس جریان خاصی نیست و همه سهیم و مورد اعتماد هستند و یک انس و الفت عمومی زیر یک پرچم به پیش می‌رود.

خطیب موقت جمعه تهران در خطبه‌های اول نماز جمعه تهران نیز به روانه شدن میلیون‌ها زائر حسینی به سمت کربلا اشاره کرد و گفت: اینها قصد دارند تا در روز اربعین تحت قبه حضرت اباعبدالله الحسین قرار بگیرند؛ اربعین در اسلام جایگاه و مرتبه بالایی دارد.

وی در ادامه سخنان خود با اشاره به علامات مومن که در کتاب شریف «خصال» توسط شیخ صدوق آمده است، اظهار داشت: یکی از 5 علامت مومن بلندگفتن بسم‌الله الرحمن الرحیم است تا این، به یک شعار تبدیل شود.  بسم‌الله الرحمن الرحیم حاوی اسم اعظم و اسراری است که اگر انسان کاری را با این آیه از قرآن آغاز نکند کار وی ابتر است و به مقصد نمی‌رسد.

خطیب موقت جمعه تهران نشانه دوم مومن را پیشانی به خاک ساییدن و سجده در مقابل خداوند عنوان کرد و گفت: بهترین خاک برای سجده تربت کربلاست و افرادی که گناه زیادی دارند، سجده طولانی انجام دهند تا خداوند به آنها ترحم کند و هرکس مشکلی دارد و سنگین شده است، با سجده خودش را سبک کند.

حجت‌الاسلام صدیقی نشانه دیگر مومن را غفلت نکردن از نوافل در کنار نمازهای فریضه دانست و گفت: بر نوافل در احادیث ائمه خصوصاً نافله شب تاکید بسیاری شده است.

وی ادامه داد: علامت دیگر مومن زیارت اربعین است که با این زیارت مومن بودن فرد به امضا می‌رسد. دشمنان خواستند هیچ نشانی‌ای از امام حسین (ع) باقی نماند اما اربعین نشانه باقی‌ماندن حسین (ع) است.

خطیب موقت جمعه تهران خاطر نشان کرد: ملت ایران 34 سال است که در برابر ظلم مقاومت کرده و خود را صدقه خور دشمنان نشان نداده و نزدیک است پیروزی انقلاب به اربعین خود برسد و به شما ملت می‌گویم که چند سال دیگر مقاومت کنید و  چه کسی می‌داند، شاید این انقلاب را با همین شور و اقتدار به انقلاب جهانی حضرت حجت (عج) پیوند بزنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۲ ، ۲۲:۳۷
0

کارشناس و تحلیلگر آلمانی : توافق ژنو دروازه جاسوسی از ایران است/ دستاوردهای هسته‌ای ایران با این توافق از دست رفت


بزرگترین مشکلِ سیاستِ سازش ایران اینجاست که اولاً به‌اشتباه، در تبلیغات انتخاباتی قول‌هایی داده شد که بر اساس توافق با قدرت‌هایی است که ماهیتاً با ایران دشمنند بنابراین آمریکا و متحدانش فقط باید تکیه می‌دادند و صبر می‌کردند تا آقای روحانی بر سر میز مذاکره بیاید.

کریستوف هورستل (Christoph Hörstel) مشاور دولتی و تجاری ساکن شهر پوستدام آلمان در نزدیکی برلین است. هورستل از رهبران مخالفان در آلمان بشمار می آید. وی در سال ۲۰۰۶ تلاش کرد به دولت تازه‌ منتخب حماس کمک کند. اما از آن پس دولت آلمان راه‌های ورود وی به سیاست را بست. به گفته آقای هورستل، مقامات دولت آلمان و کمپانی‌ها، سفارت‌خانه‌ها و دولت‌های خارجی از استخدام او و یا حتی تماس و مشاوره گرفتن نهی شده‌اند.

با این سیاست‌مدار و محقق آلمانی درباره توافق ایران و شش کشور در ژنو گفت‌وگویی انجام دادیم. به اعتقاد آقای هورستل، ایران در توافق ژنو چندان دست پر بیرون نیامده است و راهی که آمریکا آغاز کرده، تا توقف کامل برنامه‌ هسته‌ای ایران ادامه خواهد داشت. وی به عنوان یک کارشناس سیاسی آلمانی معتقد آلمان در این توافقنامه برخلاف ۵ کشور دیگر، هیچ دستاوردی نداشته است.

- امتیازاتی که ایران می‌دهد فرصت بی‌نظیری برای جاسوسی وسیع غرب ایجاد می‌کند

- ایران راستی‌آزمایی بی‌حد و مرزی را به طرف مقابل داده است

- ایران دستاوردهایی را که با تلاش و هزینه بسیار به دست آورده، در این توافق از دست می‌دهد

- افشای اطلاعات تأسیسات هسته‌ای ایران، فرصت خرابکاری را فراهم می‌کند

- در ان‌پی‌تی چنین تعهداتی برای ایران وجود ندارد

- این توافق آغازی است بر از بین بردن کامل برنامه هسته‌ای ایران

- توافق ژنو یعنی به رسمیت شناختن حق جامعه جهانی برای تبعیض علیه ایران

- ایران در شرایطی این پیروزی را تقدیم آمریکا کرد که این کشور در همه‌جا شکست خورده است

- تمرکز سیاست خارجی ایران باید بر رابطه با دوستان خود ازجمله چین و روسیه باشد

- آمریکا و ناتو هنوز ایده جنگ با ایران را بطور کامل کنار نگذاشته‌اند

- تنها فایده توافق ژنو تغییر وجهه ایران در جهان است

- ایران در نظر کشورهای غربی دیگر “منزوی” نیست

- آلمان هیچ دستاوردی در توافق ژنو نداشت

- آمریکا در جریان هسته‌ای‌شدن پاکستان قرار داشت اما از آن جلوگیری نکرد

 

مشرق: تفسیر شما به عنوان یک خبرنگار و سیاستمدار آلمانی از توافق هسته ای میان ایران و کشورهای ۱+۵ چیست آیا این توافق یک پیروزی تاریخی برای ایران محسوب می‌شود؟

کریستوف هورستل: پیروزی تاریخی؟ بهتر است بگویم یک شکست تاریخی برای ایران بود. دست‌کم آمریکا در صحبت با لابی صهیونیستی که جز نابودی ایران چیزی نمی‌خواهد، این‌گونه می‌گوید. و به نظر می‌رسد همین‌طور هم باشد: این «معامله» موقت شش ماهه هزینه زیادی برای ایران خواهد داشت. غربی‌ها برای رسیدن به این توافق ظاهراً نیازی به تغییر دولت در ایران نداشتند و تنها کافی بود حس «اطاعت» در مقامات این کشور ایجاد شود. برخی تحلیلگران هم معتقدند منافع اقتصادی برخی اشخاص و گروه‌ها در داخل ایران، می‌تواند عامل تن دادن دولت به این توافق باشد.

اولاً، ایران تقریباً حق بی‌حد و مرز «راستی‌آزمایی» به طرف مقابل داده که به معنای شکست بزرگی در حق حاکمیت ایران و پیروزی بزرگی برای کنترل آمریکا [بر این کشور و منطقه] است. دوماً، امتیازات هسته‌ای که می‌پردازد حتی نیمی از امتیازاتی نیست که از غرب می‌گیرد.

امتیازاتی که ایران می‌دهد باعث می‌شود تا طرف مقابل بتواند جاسوسی وسیعی درباره توانایی‌های فنی این کشور انجام دهد، که با توجه به تهدیدهای کنونی به جنگ، برای منافع دفاعی ایران مخرب است. آمریکا در گذشته هم بارها فشار آورده بود تا بتواند تأسیسات نظامی ایران را تحت نظر بگیرد، در حالی که این تأسیسات هیچ رابطه مشهودی با برنامه هسته‌ای این کشور ندارند. در دولت آقای احمدی‌نژاد این امتیازها یکی‌یکی و بعد از مذاکرات بسیار به طرف غربی اعطا می‌شد؛ اما اکنون یک‌جا و احتمالاً به عنوان یک قانون دائمی به غرب واگذار شده است.

حق نظارت بر مکان‌هایی که تدارکات و ماشین‌های هسته‌ای، از جمله سانتریفیوژها را تولید و مونتاژ می‌کنند به علاوه افشای جزئیات برنامه هسته‌ای به این معناست که فرصت‌های زیادی برای خرابکاری یا حتی نابود کردن این قطعات به طرف مقابل داده شده است؛ به خصوص با توجه به تاریخ دخالت‌های آمریکا در ایران، از جمله تهدید و اجبار و اخاذی از یک خانواده سوئیسی با هدف وارد کردن مواد مخرب به ایران.

ایران دارد دستاوردهایی که را که با تلاش و هزینه فوق‌العاده به دست آورده، در قالب این توافقنامه از دست می‌دهد، در حالی که ان‌پی‌تی به هیچ عنوان چنین اجبارهایی را علیه ایران نخواسته است. روزنامه آسیا تایمز مفاد توافقنامه را این‌گونه می‌نویسد: «محدود کردن غنی‌سازی به ۳ تا ۵ درصد، در مقایسه با ۲۰ درصد کنونی؛ خنثی کردن ذخیره سوخت ۲۰ درصد برای جلوگیری از غنی‌سازی بیش‌تر؛ عدم استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته IR-M2 برای غنی‌سازی؛ فعال نکردن رآکتور آب سنگین اراک.» یعنی نه تنها توقف برنامه هسته‌ای ایران بلکه به عقب بردن آن. مطمئن باشید این آغازی است برای از بین بردن کامل برنامه هسته‌ای ایران، در شرایطی که اسرائیل برنامه خود را ادامه می‌دهد، و هیچ مخالفتی هم با برنامه هسته‌ای هند نمی‌شود.

توافق ژنو یعنی به رسمیت شناختن حق جامعه جهانی برای تبعیض قائل شدن در برابر ایران. به یک دلیل بسیار ساده: چون آمریکا می‌خواهد. هیچ قرارداد بین‌المللی به رسمیت‌شناخته شده‌ای ایران را مجبور به اعطای این امتیازات نمی‌کند. به علاوه، در مقابل چه چیزی نصیب ایران می‌شود؟ آزاد کردن تنها ۷ میلیارد دلار از مجموع ۱۰۰ میلیارد دلار ایران در بانک‌های خارجی. این مبلغ انعام است، پول واقعی نیست. تقریباً همه تحریم‌های دیگر سر جای خود هستند. دور جدیدی از تحریم‌ها هم در راه است، چون اوباما نمی‌تواند جلوی تصویب آن‌ها در کنگره را بگیرد.

اما بزرگ‌ترین مشکل، سیاست «سازش» ایران این جاست که اولاً، به اشتباه در تبلیغات انتخاباتی قول‌هایی داده شده است که بر اساس توافق با قدرت‌هایی است که ماهیتاً با ایران دشمن هستند. بنابراین آمریکا و متحدانش فقط باید تکیه می‌دادند و صبر می‌کردند تا آقای روحانی بر سر میز مذاکره بیاید. دوماً، پس از نشستن بر مسند ریاست‌جمهوری به اشتباه خود را مشتاق نشان داد که به «هر» توافقی دست پیدا کند، بنابراین آمریکا و متحدانش را تشویق کرد تا هر چه می‌توانند امتیازات بیش‌تری طلب کنند. و سوماً، متأسفانه در شرایطی آن همه امتیاز داد که آمریکا در همه جای دیگر دنیا دارد شکست می‌خورد: افغانستان، جزایر دیائویو چین، اختلافات ارزی با ژاپن و کره جنوبی که از سال گذشته هر دو از یوان چین استفاده می‌کنند، سوریه که روسیه در آخرین لحظات آبروی آمریکا را خرید.

بنابراین حتی یک دلیل هم وجود ندارد که ایران یک‌باره حاضر به تسلیم شود. البته این اتفاق در گذشته آقای روحانی هم افتاده است. به هر حال، اگرچه این بار نتوانست توافق رهبر ایران را برای بستن کامل برنامه هسته‌ای جلب کند، اما تا همین جا هم بیش از حد امتیاز داده است.

این‌ها همه در شرایطی است که ایران تعمداً از صحبت با افرادی خودداری می‌کند که ۸۰ تا ۹۰ درصد ملت‌های غربی را تشکیل می‌دهند و با هر گونه جنگی، از جمله جنگ بر ضد ایران، مخالف هستند؛ و همچنین گفت‌وگو با روؤسای مخالفان در این کشورها با بی‌اعتنایی به کنفرانس‌هایی مثل «افق نو» و آسیب زدن به جشنواره فیلم عمار.

دولت آقای روحانی باید هر چه سریع‌تر دو گام مهم را بردارد: اول، ایران باید با دوستان خارجی خود رابطه برقرار کند. دوم، از قدرت مردم استفاده کند، به جوانان بیکار توانایی و انگیزه بدهد تا با نیروی خود به کشور خدمت کنند. بیکاری در ایران به هیچ وجه توجیه‌پذیر نیست.

و اما نکته آخر: هر چه هم که برخوردها در نیویورک و ژنو دوستانه باشد، آمریکا و ناتو هنوز نظریه جنگ علیه ایران را به طور کامل کنار نگذاشته‌اند. عاقلانه نیست که فراموش کنیم روند مذاکرات نباید به آمریکا و ناتو کمک کند و آن‌ها را قادر سازد بر سیاست‌های ایران کنترل پیدا کنند. به علاوه باید به صراحت بگوید که جنگ‌طلبان در طرف مقابل میز مذاکره نشسته‌اند و هیچ مشروعیتی برای حضور در این مذاکرات و اخاذی از ایران ندارند.

مشرق: دولت جدید ایران به دنبال توافق با کشورها و دولت‌هایی است که در طول تاریخ بیش‌ترین دشمنی را با جمهوری اسلامی و مردمش داشته‌اند. به نظر شما امید داشتن به کمک کشورهایی مثل آمریکا و انگلیس چقدر می‌تواند واقع‌بینانه باشد؟

کریستوف هورستل: ایران دچار اشتباه بزرگی در سیاست خارجی خود شده است. باید بر آن کشورهایی تمرکز کند که دوستش هستند: روسیه، چین، دوستان دیگرش، و اعضای جنبش غیر متعهدها که ایران اکنون رئیس آن است.

آمریکا می‌خواهد بر همه دنیا مسلط شود. بنده هم با عنوان «یک استراتژی بین‌المللی جدید اروپایی» در سال ۲۰۰۹ به این مطلب اشاره و تأکید کرده‌ام که اروپا باید روابط خود با آمریکا را کاهش دهد و بیش‌تر بر روسیه و کشورهای اسلامی در اطراف این قاره از جمله ایران تمرکز کند.

بخشی از این سیاست جدید باید اتحاد علیه ناتو برای تشکیل توازن جدید بین‌المللی بوده و هست. این سیاست تنها استراتژی موجود برای رسیدن به توازن مورد نیاز است تا از افزایش احتمال بروز جنگ‌های بیش‌تر جلوگیری شود. البته برخورد با آمریکا و ناتو نیاز به دقت نظر بسیار زیادی دارد؛ اما تأکید باید روی حفظ استقلال و رشد همکاری‌ها باشد تا روابط دوستانه گسترش پیدا کند، نه این‌که دشمنی و جنگ‌طلبی قانون روابط بین طرفین باشد. بگذارید غرب برای پیروزی در مقابل ایران تلاش زیادی کند، مثل وضعیت کنونی اوکراین البته در موضعی بسیار ضعیف‌تر. این کشور کوچک اروپایی دارد به همه یاد می‌دهد چگونه باید در مقابل فشار غرب ایستادگی کرد.

مشرق: آمریکا و دو متحد اصلیش انگلیس و فرانسه می‌گوید جامعه جهانی درباره ایران نگران است، و برخی درون ایران هم همین صحبت‌ها را تکرار می‌کنند. از نظر شما تعریف این «جامعه بین‌المللی» چیست؟ مشکل اصلی درباره ایران چیست ؟

کریستوف هورستل: ایران باید جامعه جهانی را از نظر استراتژیکی به کشورهای مختلف تقسیم کند؛ بر اساس آمادگی برقراری روابط دوستانه، فواید روابط تجاری، توان بالقوه، و آمادگی این کشور برای برقراری دیپلماسی عمومی با این کشورها. روسیه، چین، و اعضای جنبش غیر متعهدها از مهم‌ترین این کشورها هستند. ذکر نام بقیه کشورها در این‌جا لازم نیست. اما اگر جامعه جهانی را در قالب نهادهای ملی تعریف کنیم، با این مسئله برخورد بسیار بد و اشتباهی کرده‌ایم. جریانی از آگاهی بین‌المللی در حال شکل گرفتن و تشدید روزافزون است که افق‌های جدیدی را در فرصت‌های بین‌المللی ایجاد می‌کند:

· این جریان انقلابی فرهنگی در فیس‌بوک ایجاد کرد. مردم نماد یک قلب را می‌گذاشتند و می‌نوشتند من ایران را دوست دارم. چرا دولت ایران توجهی به این جریان نکرد؟

· جریان فوق همچنین شامل مذاکرات آزاد در این‌باره بود و هست که نتانیاهو رئیس «دیوانه» اسرائیل، با تماس‌هایش با روؤسای‌جمهور فرانسه و آمریکا، آن‌ها را در مذاکرات سرد می‌کرد. آیا دولت ایران راهی نداشت که از این اشتباهات بزرگ جنگ‌طلبان در سیاست خارجی‌شان به سود خود استفاده کند؟

· ایران درباره جنگی که از سال ۱۹۷۹ تا کنون زیر میز مذاکره علیه این کشور در جریان است، هیچ صحبتی نمی‌کند: کشتار، جنگ تروریستی (از طریق گروه جندالله)، مسلح کردن کردها، انواع عملیات نیروهای ویژه، اخیراً ترور دانشمندان هسته‌ای، ارتباطات هدف‌دار با ایرانیان ساکن خارج از این کشور، و به گزارش آسیا تایمز، تأمین میلیون‌ها دلار بودجه برای حمایت از عملیات‌های ویژه با هدف «تغییر رژیم از داخل».

· آمریکا، اروپا و ناتو در سیاست خارجی خود در همه جای دنیا اشتباهات بزرگی دارند: شکست در جنگ‌های مجرمانه و بحران‌زا، آزاد کردن قدرت «السیاده» (همکاری سیا با القاعده)، ورشکستگی کشورها، و همچنین رسوایی وحشتناک آژانس امنیت ملی آمریکا. چرا ایران تابستان گذشته کمپین تبلیغات توریستی برگزار نکرد؟

مشکلی که درباره ایران وجود دارد این است: ببخشید که این‌قدر راحت می‌گویم، اما وزارت امور خارجه‌ای مملو از پرسنل ناکارآمد است. این تجربه شخصی خود من است. سفیرانی که حقوق بسیار بالا دارند، بیش‌تر به تجارت خود می‌اندیشند تا مصالح کشورشان. کارکنان بی‌انگیزه این سفارت‌خانه‌های ایران نمی‌توانند مدیریت امور را به دست بگیرند.

زمانی که یک مسئول رسانه‌ای عوض می‌شود، به نفر بعدی گزارش کار نمی‌دهد. ژورنالیست‌ها باید درباره هر فرد تازه‌ای از ابتدا تحقیق کنند، که هم خسته‌کننده است، هم غیر ضروری و هم افراد را بی‌انگیزه می‌کند. تقریباً همه افراد درباره شیوه برخورد با رسانه‌ها بی‌تجربه هستند؛ در حالی که رسانه‌های غربی مثل ارتشی علیه ایران می‌جنگند. البته ژورنالیست‌های زیادی آماده هستند تا کار خود را صادقانه انجام دهند و باید به آن‌ها فرصت‌های لازم داده شود. خود من تا به حال با چهار سفیر ایرانی برخورد داشته‌ام که هیچ‌کدام این‌گونه رفتار نکرده‌اند و یا پاسخ‌های غیرمؤدبانه به من داده‌اند و یا اصلاً از پاسخ دادن خودداری کرده‌اند.

دوست دارم یک «کلوپ طرفداران ایران» با نام سازمان دوستی آلمان-ایران تأسیس کنم. وب‌سایت را تهیه کرده‌ایم، لوگوی فوق‌العاده زیبایی هم طراحی کرده‌ایم؛ اما چهار سال است سفارت ایران با ما همکاری نمی‌کند.

منبع بزرگی از قدرت در کشورهای غربی، و حتی در اسرائیل، مردم هستند که ۸۰ تا ۹۰ درصدشان از جنگ فراری هستند و آرزو دارند کشورشان با ایران رابطه صلح‌آمیز داشته باشد؛ اما هیچ‌کس نیست که این آرزوها را محقق کند. ایران هیچ اقدامی نمی‌کند و سفارت‌های غربی هم که مسلماً در این زمینه قدمی برنمی‌دارند.

دولت ایران می‌تواند در عرصه بین‌المللی بسیار فعال‌تر باشد و سرمایه‌گذاری مالی بیش‌تری کند تا تصاویر زیبایی از این کشور فوق‌العاده را به نمایش بگذارد. نتیجه آن هم درک بیش‌تر دیدگاه‌های سیاسی جمهوری اسلامی خواهد بود. برخی تحلیلگران می‌توانند از کمپین‌های تبلیغاتی منافع امنیتی استخراج کنند، و این سیاست بسیار خوبی هم هست.

مشکل ایران عدم برخورداری از پرسنلی است که بتوانند این‌گونه کمپین‌ها را حرفه‌ای مدیریت کنند. این تلاش‌ها باید یکپارچه باشد، مثلاً ترکیبی از نیروهای فعال مردمی، تبلیغات رسانه‌ای و فعالیت‌های روابط عمومی. در عوض آن‌چه در ایران مشاهده می‌کنیم، اشتباه و عدم درک شیوه‌های عملکرد جوامع غربی و رسانه‌های آن‌ها است.

مشرق: به نظر شما به نفع ایران نیست که مستقیماً با مردم دنیا گفت‌وگو و توافق کند؟

کریستوف هورستل: وقتی وقایعی که اهمیت زیادی ندارند توسط رسانه‌های غربی بزرگ‌نمایی می‌شوند، مسلم است هر کشوری نتواند با ملت‌های فریب‌خورده و بی‌اطلاع غربی صحبت کند، شکست می‌خورد و کسانی که این‌گونه روابط را بیاموزند پیروز خواهند شد.

خود من هر چه از دستم برمی‌آمده انجام داده‌ام تا دولت سوریه را به استفاده از این روش تشویق کنم، اما نهایتاً به این نتیجه رسیدم که هیچ‌کس نیست که بتوانم در این‌باره با تو صحبت کنم؛ صرفاً به دلیل کمبود پرسنل آموزش‌دیده. درون ایران افرادی هستند که بتوان با آن‌ها صحبت کرد؛ اما دولت همیشه از برداشتن قدم‌های ضروری خودداری می‌کند؛ مسئله به ضعف اخلاق کاری و بی‌میلی به برداشتن گام‌های بی‌سابقه برمی‌گردد.

ایران سازمان‌های مدنی غیر رسمی یا نیمه‌رسمی بسیاری دارد. با توجه به مدیریت صحیح در تهران، آن دسته از این سازمان‌ها که به درستی انتخاب شده باشند، می‌توانند تحت کنترل شدید استراتژیک و با بررسی روش‌ها، با احتمال موفقیت بالا در غرب به دنبال شریک بگردند. اکنون بهترین زمان برای اتخاذ این سیاست‌‌های جدید است، زیرا:

· اگر توافق ژنو یک فایده داشته باشد، همین است که ایران از طریق توافق با دولت‌ها اکنون می‌تواند با مردم کشورهای دیگر ارتباط برقرار کند.

· ایران در چشم دوستان محافظه‌کار دولت‌های غربی «دیگر منزوی نیست.» دیدگاه غالب در غرب اکنون این است که می‌توان با ایران حرف زد.

· برگزاری کنفرانس‌های مختلف درباره فرصت‌های تجاری در ایران بعد از لغو تحریم‌ها به یکی از موضوعات اولویت‌دار در پاییز و زمستان امسال در پایتخت‌های غربی و محافل تجاری تبدیل شده است.

· اگر مقامات ایران می‌خواهند خود را برای موضعی قوی‌تر در دور بعدی مذاکرات با ۱+۵ آماده کنند، باید زمینه را برای برقراری ارتباط قوی‌تر و بهتر با کشورهای غربی آماده کنند.

 

اگر ایران این سیاست‌ها را اعمال کند، در دور بعدی مذاکرات می‌تواند با از دست دادن امتیازات بسیار کم‌تر، موفقیت بسیار بزرگ‌تری کسب کند.

مشرق: شما خودتان ژورنالیست هستید. به نظر شما بهانه غرب و ابراز نگرانی از برنامه هسته‌ای ایران چقدر با واقعیت‌های برنامه هسته‌ای ایران منطبق است؟ غرب چه تاکتیک‌هایی را برای تخریب تصویر ایران به کار می‌گیرد و ایران برای اصلاح این تصویر چه اقداماتی می‌تواند بکند؟

کریستوف هورستل: همان‌طور که در سخنرانی‌ها، کنفرانس‌ها و مصاحبه‌های خود و همچنین در گفت‌وگو با همکارانم در صدا و سیمای ایران صراحتاً گفته‌ام، تمام داستان «بمب هسته‌ای» صرفاً یک فریب است. قدرت‌های مخالف ایران از گذشته به دنبال ماجرایی بوده‌اند تا ایران را منزوی و ترس را در ذهن مردم از همه جا بی‌خبر خود نهادینه کنند.

آمریکا از سال ۱۹۷۵ تا کنون درباره تجارت بین‌المللی هسته‌ای پاکستان اطلاع کامل داشته، اما از همان ابتدا تصمیم گرفته تا کاری به این کشور نداشته باشد. اولاً، به این دلیل که برای مقابله با پتانسیل شوروی در افغانستان به پاکستان نیاز داشت، و دوماً، چون تنها کشورهایی با پاکستان وارد معامله می‌شدند که توانایی مالی آن را داشتند. بنابراین آمریکا می‌توانست به راحتی این کشورها را مجازات و از آن‌ها بهره‌کشی کند. لیبی و ایران اولین کشورهایی بودند که در این دام آمریکا گرفتار شدند. لیبی از نظر فنی توان استفاده از بسته هسته‌ای یک میلیارد دلاری را نداشت که از آقای «عبدالقدیرخان» پاکستانی خریده بود اما ایران یک برنامه هسته‌ای کامل و موفق بر اساس آن ساخت.

همان‌طور که ژورنالیست‌های غربی می‌گویند سیا، آژانس اطلاعات آلمان و دیگران کاملاً از مأموران خرید دولت پاکستان در بازارهای هسته‌ای غرب حفاظت کرده‌اند. به گفته دو منبع کاملاً قابل اعتماد در روزنامه گاردین، سیا تا آن‌جا پیش رفت که از اقدام اف‌بی‌آی در دستگیری مأمورین پاکستان هنگام خرید در آمریکا جلوگیری کرد. نه حتی یک بار!

همه رؤسای‌جمهور آمریکا هم از سال ۱۹۷۵ درباره پیشرفت‌های هسته‌ای پاکستان به کنگره دروغ گفته‌اند. آن مأمور سیا هم که این فریب‌کاری را افشا کرد، زندگی خود و خانواده‌اش را از هم پاشید؛ اکنون با یک لپ‌تاپ و گوشی قدیمی در یک خانه تریلری زندگی می‌کند. خود من چندین بار با او صحبت کرده‌ام. صراحتاً انکار می‌کند که سرنوشت شومش بخشی از نقشه بزرگ‌تر واشینگتن بوده برای اشاعه ترس و بدنام کردن ایران و لیبی، به خاطر معاملات هسته‌ای که خود آمریکا مخفیانه از آن‌ها حمایت کرده بود. همین اتفاق برای ژورنالیست‌های غربی هم افتاد که تمام ماجرا را افشا کردند.

این شیوه عادی ژورنالیست‌های غربی است: دقیقاً به همان اندازه اطلاعات منتشر می‌کنند که اجازه دارند. به ندرت تمام ماجرا را گزارش می‌کنند. نظام غربی «آخرین خط دفاع» را معین می‌کند؛ هرکس از این خط عبور کند همه چیزش را از دست می‌دهد. این‌جا است که وظیفه من آغاز می‌شود.

هدف کمپین اشاعه ترس و بدنام کردن ایران چیست؟ هدف این است که یک «منطقه تجارت ممنوع» علیه ایران تعیین شود. یعنی نظاره می‌کنند که چگونه ایران همه فعالیت‌های اقتصادی خود را در برنامه هسته‌ای خلاصه می‌کند؛ و تا آخرین لحظه صبر می‌کنند، که ایران دیگر راهی برای تغییر رویه نداشته باشد و به این نتیجه برسد که توقف سرمایه‌گذاری هسته‌ای رفاه مردم این کشور را به شدت تهدید خواهد کرد. آن زمان است که آمریکا با فشار، تهدید و اخاذی از کشورهای دیگر آن‌ها را مجبور به حمایت از تحریم‌های شدید اقتصادی علیه ایران می‌کند. بنابراین یک بن‌بست ایجاد می‌شود: اگر ایران بخواهد طبق حقوق خود برنامه هسته‌ای مشروع را دنبال کند، قربانی اقداماتی می‌شود که آمریکا و متحدانش صلاح می‌دانند. اگر هم نخواهد برنامه هسته‌ایش را دنبال کند با خطر سقوط اقتصادی مواجه می‌شود.

این سیاست‌ها مثل همه سیاست‌های دیگر غربی، از حمایت قوی برخوردار نیستند. ملت‌ها در غرب از این سیاست‌های پشتیبانی نمی‌کنند؛ و اگرچه دولت‌های فاسدشان آن‌ها را فریب می‌دهند؛ اما متوجه می‌شوند که یک جای کار می‌لنگد. به همین دلیل بی‌توجهی به دیپلماسی عمومی در این مقطع تاریخی اشتباه بزرگ دیگری از جانب ایران است که ممکن است پیامدهای مخربی داشته باشد.

مشرق: آلمان در پیروی از سیاست‌‌های آمریکا در قبال ایران چه منافعی به دست می‌آورد و چه امتیازاتی از دست می‌دهد؟

کریستوف هورستل: مردم آلمان قلباً و ماهیتاً دوست ایران هستند؛ بخش تجاری آلمان هم به شدت طرفدار همکاری با ایران است. متأسفانه صدراعظم ما خانمی است که تحسین واشینگتن را نسبت به منافع ملی آلمان در اولویت قرار می‌دهد. خود من علناً او را به «خیانت بزرگ» متهم و سخنان او درباره حمایت بی‌قید و شرط از «امنیت» اسرائیل را نقل قول کرده‌ام؛ که خانم صدراعظم آن را تا حد بسیار اعلای «دکترین ملی آلمان» هم بالا برده است، بدون آن‌که نگاهی کرده باشد که قانون اساسی و سوگند رسمی وی چه وظایفی را از صدراعظم آلمان خواسته است. این نوع سیاست تا میلیاردها دلار به منافع اقتصادی آلمان آسیب می‌زند، سیاست‌های جنگ‌طلبانه را پیش می‌برد و میان مردم تفرقه می‌اندازد.

پاسخ درست به سؤال شما این است که آلمان هیچ منفعتی به دست نمی‌آورد. اما نام خانم مرکل در لیست آژانس سخنگویی «هری واکر» ثبت می‌شود؛ در کنار کلینتون‌‌ها، چنی‌ها، آقای شرودر آلمانی که معامله قایق‌های U-Boat با اسرائیل را در آخرین روز حضور خود در مسند صدراعظمی تأیید کرد. آژانس هری واکر توسط یک صهیونیست افراطی به همین نام در سال ۱۹۴۶ تأسیس شد و سخنگوهای ارشد را به رویدادهای مهم اعزام می‌کند. ثبت‌نام خانم مرکل بعد از پایان دوره‌اش انجام می‌شود و قیمت قراردادهای سخنگویی او را به ۱۰۰ هزار دلار به ازای هر سخنرانی می‌رساند. یک سخنرانی تنها! هزینه‌های سفر هم جدا حساب می‌شود.

منبع: مشرق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۲ ، ۱۰:۵۸
0
گزارش تحلیلی؛
گفتمان دیپلماسی تحقیر آمریکایی‌ها این روزها چنین قابل جمع‌بندی است: «ایران را تحریم کردیم، مجبور به عقب‌نشینی شد، توسعه برنامه هسته‌ای را متوقف کرد بدون آنکه حق غنی‌سازیش به رسمیت شناخته شود یا ساختار تحریم‌ها فرو بریزد!»

گروه بین‌الملل مشرق - ایرانیان با هویت ملی خود شناخته می‌شوند، هویتی که به باور اکثر تحلیل‌گران عرصه سیاست، برآمده از دو عنصر ایرانیت و اسلامیت است. به باور اندیشمندانی چون «الکساندر ونت»، از مشهورترین چهره‌های سازه‌انگار، این هویت‌های بازیگران است که در عرصه بین‌المللی با یکدیگر به تعامل می‌پردازد و هیچ بازیگری در این عرصه بدون هویت وارد عرصه تعامل نمی‌شود.

اگر فرض را بر صحت انگاره ونت بگذاریم، دست‌کم باید بپذیریم که بخشی از تعارض بین ایران و ایالات متحده که از سال 1332 تاکنون ادامه دارد، ناشی از تعارض هویتی است. با انقلاب اسلامی ایران تعارض ارزشی بین دو هویت کاملا هویدا بوده و هست تا آنجا که باراک اوباما، رئیس دولت آمریکا در سخنان اخیر خود در مرکز صهیونیستی سابان به آن اذعان کرد: «این رژیمی است که وقتی به قدرت رسید، سوگند یاد کرد با آمریکا،‌ اسرائیل و با بسیاری از ارزش‌های خوب ما مخالفت کند.»

اوباما در جملات فوق اذعان کرده که هویت انقلابی ایران با هویت آمریکایی در تعارض است. اما نکته جالب در سخنان اوباما آن است که «پس از توافق ژنو ایراد می‌شود.» توافقی که علاوه بر ابهامات متعدد در متن حتی بر سر نام آن نیز بعضا اختلاف وجود دارد که توافق است، برنامه اقدام مشترک است یا بیانیه مشترک است یا ...؟

به هر حال آنچه در ژنو حاصل شد متنی است که بر سر آن توافق شده و ما مسامحتا از آن به عنوان توافق یاد می‌کنیم. این توافق هرچه بود در بخشی از افکار عمومی نوعی خوش‌بینی را نسبت به تعامل با واشنگتن ایجاد کرد و البته از سوی بخش دیگری از افکار عمومی طرد شد. شاید آن خوش‌بینی بی‌ارتباط با نگاه خاص برخی از رسانه‌ها نباشد که در میان سخنان بعضا آشکارا خصمانه مقامات آمریکایی به دنبال جملات مثبتی می‌گردند تا به‌عنوان تیتر مورد استفاده قرار دهند!

به هر حال سیاست آمریکا پس از توافق ژنو را باید سیاست «تحقیر و تهدید ایرانیان» نامید. این سیاست در بخش‌هایی از سخنان مقامات آمریکایی مشاهده می‌شود که در میان آنها همین سخنان اوباما در مرکز سابان شاخص‌ترین است.

* نگاه تحقیرآمیز واشنگتن پس از توافق ژنو

مفاصل گفتمان تحقیرآمیز آمریکایی‌ها علیه ایرانیان پس از توافق ژنو را چنین می‌توان دسته‌بندی کرد:

الف – ابراز پیروزی بر اساس توقف پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران در توافق ژنو: باراک اوباما به صراحت در مرکز سابان گفته است که «برای اولین بار در یک دهه گذشته، ما پیشروی‌های برنامه هسته‌ای ایران را متوقف کردیم. ما نه تنها اطمینان حاصل کرده‌ایم که در فوردو و نطنز سانتریفیوژهای جدید نصب نمی‌شود بلکه از آنها خواسته‌ایم غنی‌سازی بیست درصدی خود را به عقب برانند.»

جان کری، وزیر امور خارجه ایالات متحده هم در همین مرکز صهیونیستی گفته است «این توافق پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران را متوقف کرده و آن را به عقب بر خواهد گرداند.»

تقریبا واضح است که واشنگتن از توافق ژنو برداشت یک پیروزی بزرگ را دارد و لحن مقاماتش نیز بیانگر سرمستی از این پیروزی است.

ب – تاکید بر به رسمیت شناخته نشدن حق غنی‌سازی ایران: در شرایطی که توافق ژنو تصریحی بر به‌رسمیت شناخته شدن حق غنی‌سازی ایران ندارد و مقامات وزارت خارجه نیز اصلا لزومی برای به‌رسمیت شناختن این حق متصور نیستند اما اشاره به آن در دو بخش از توافق را موفقیتی بزرگ برای خود می‌دانند، اوباما و کری تاکید می‌کنند که چنین حقی به‌رسمیت شناخته نشده است.

در شرایطی که در بحبوحه مذاکرات ژنو3، وزارت خارجه ایالات متحده به صراحت گفت که حق غنی‌سازی را برای هیچ کشوری به رسمیت نمی‌شناسد، باراک اوباما نیز در اخیرا در مرکز سابان گفته است: «هیچ چیز در این توافقنامه یا سند وجود ندارد که حق غنی سازی به ایران بدهد. ما تاکید کرده‌ایم که به علت رفتارهای گذشته و وجود قطعنامه‌های سازمان ملل و عمل نکردن ایران به تعهدات بین‌المللی‌اش در گذشته، ما چنین حقی را به رسمیت نمی‌شناسیم.» این همه چیزی است که بخشی از افکار عمومی در ایران تصور می‌کند ره‌آورد توافق ژنو بوده است اما رئیس‌جمهور ایالات متحده اصل آن را باور ندارد.

از سوی دیگر جان کری می‌گوید؛ نه فقط در ماده 4 معاهده NPT بلکه در هیچ‌یک از چهار گوشه معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای، هیچ اشاره‌ای نشده است که حاکی از حق غنی‌سازی برای کشورهای عضو این پیمان باشد! البته این تفسیر کری قطعا اشتباه است اما مهم این است که ایالات متحده تردیدی باقی نگذاشته که چنین حقی را برای ایران قائل نیست.

ج – ادعای تسلیم ایرانیان با تحریم: این روزها نقل زبان آمریکایی‌ها این است که تحریم‌های سخت بین‌المللی ایران را وادار به عقب‌نشینی از مواضع هسته‌ای خود کرده است.

رئیس‌جمهور آمریکا حتی پا را فراتر نهاده و مدعی است که نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر ایران نیز در اثر تحریم‌های غرب رقم خورده است. «اقتصاد ایران سال گذشته بیش از پنج درصد کاهش رشد داشت. علت این دقیقاً تحریم‌های بین‌المللی و ائتلافی است که ما در سطح جهانی ایجاد کردیم و پاسخ مردم ایران این بود که باید مسیر جدیدی در تعامل با جامعه جهانی و رسیدگی به این تحریم‌ها در پیش بگیرند و این شد که پرزیدنت روحانی به قدرت رسید.»

باراک اوباما و وزیر خارجه‌اش همچنین تاکید می‌کنند که ساختار تحریم‌ها بر ضد ایران فرو نمی‌ریزد. کری حتی اخیرا گفته که اگر ایران به حمایت از سوریه و حزب‌الله لبنان ادامه دهد، تحریم‌هایش لغو نخواهد شد! این بدان معناست که لغو تحریم‌ها که بر اساس توافق ژنو کاملا مرتبط با تغییر در برنامه هسته‌ای ایران است، الزاما از نظر آمریکایی‌ها تنها به مساله هسته‌ای مربوط نیست!

گفتمان دیپلماسی تحقیر آمریکایی‌ها این روزها چنین قابل جمع‌بندی است: «ایران را تحریم کردیم، مجبور به عقب‌نشینی شد، توسعه برنامه هسته‌ای را متوقف کرد بدون آنکه حق غنی‌سازیش به رسمیت شناخته شود یا ساختار تحریم‌ها فرو بریزد!»

* دیپلماسی تهدید پس از ژنو 3

گفتمان تحقیرآمیز فوق تنها یکی از ابعاد سیاست‌های ایالات متحده پس از توافق ژنو است. بعد دیگر تهدید ایران در خصوص رویکرد آینده است.

جان کری، وزیر امور خارجه ایالات متحده در سخنانی گفته است که اگر ایران هر بخشی از این توافقنامه را نقض کند، همه پیشرفت ها متوقف می‌شود و آمریکا می‌تواند به صورت نظامی پاسخ دهد.این سخنان در مجلس نمایندگان آمریکا ایراد شده است!

باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا نیز در مرکز سابان اظهار داشت که هیچ گزینه‌ای از روی میز حذف نشده است. این بدان معناست که واشنگتن همچنان نیم‌نگاهی به گزینه نظامی دارد.

دو موضع‌گیری فوق که از سوی شخص اول آمریکا و شخص اول سیاست خارجی این کشور اتخاذ شده به معنای تهدید نظامی ایران پس از توافق ژنو است.

تهدیدات تنها به حوزه نظامی محدود نمی‌شود. باراک اوباما، رئیس‌جمهور ایالات متحده در همان سخن‌رانی سراسر لجن‌پراکنیش در مرکز سابان، صراحتا به تهدید اقتصادی ایران نیز پرداخته و گفته است که کشورش تنها اندکی شیر آب را باز کرده و تسهیل‌های درنظر گرفته شده در تحریم‌های ضدایرانی بر اساس توافق ژنو به آسانی قابل بازگشت خواهند بود.

از سوی دیگر، دیوید کوهن، معاون وزیر خزانه‌داری آمریکا هم گفته که ایران پس از گذشت 6 ماه که توافق موقت فعلی بین این کشور و اعضای 1+5 به پایان می‌رسد، گرفتار مخمصه عمیق‌تری می‌شود.

معاون وزیر خزانه داری آمریکا افزود: «من به عنوان مقام اصلی مسئول طراحی و اجرای برنامه تحریم‌هایمان، مطمئن هستم که فشار تحریم‌ها بر ایران افزایش خواهد یافت.»

سخنان کوهن را باید تحقیر همراه با تهدید اقتصادی ملت ایران خطاب کرد. توجه به این نکته ضروری است که اگرچه واشنگتن تاکنون جدیت خود را در تهدید نظامی ایران ثابت نکرده، اما جدیت آمریکا در تهدید اقتصادی ملت ایران طی 2 سال اخیر ثابت شده است.

شب قبل از اظهارات کوهن، علی‌اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران و وزیر سابق خارجه از شیطنت‌های طرف غربی در مذاکرات کارشناسی خبر داد و روز جمعه گذشته نیز تیم کارشناسی ایران به تهران بازگشت. با این وصف احتمال می‌رود که سخنان تند اخیر مقامات آمریکایی با عمل همراه شده باشد.

* هویت ایرانی و تحقیر و تهدید

این نوشتار را با بحث هویت ایرانی شروع کردیم و اکنون قطعا در ذهن مخاطب این سوال شکل گرفته که چنین تحقیرها و تهدیدهایی با هویت ایرانی چه نسبتی می‌تواند داشته باشد؟

بنابر شیوه تحلیل سازه‌انگارانه، هویت آمریکایی اکنون پس از توافق ژنو در حال ارسال پیام‌هایی به هویت ایرانی در عرصه بین‌المللی است و هویت ایرانی نیز این تحریم‌ها را بر اساس تجارب و انتظارات خود تفسیر می‌کند.

تجارب تلخ گذشته بین ایران و ایالات متحده و همچنین انتظارات ایرانیان از نقش خود در فضای بین‌المللی باعث می‌شود که شیوه تحقیر و تهدید در مدت زمانی کوتاه با نوعی خشم ملی در ایران همراه شود. اگرچه ممکن است هنوز در ایران بخشی از جامعه در فضای تصورات شیرین از نتیجه توافق ژنو باشد اما هنوز یک‌ماه از این توافق نگذشته روشن است که بخش دیگری از جامعه ایران به سرعت از این فضا خارج شده؛ بگذریم از آنکه بخش دیگری از همان ابتدا نظر مثبتی به این توافق نداشتند.

سیاست تحقیر و توهین می‌تواند خیلی سریع خوش‌بینی‌های باقی‌مانده به ژنو را نیز قلع و قمع کرده و ایران را یک‌سره به خشم و خروش درآورد. طبعا در چنین شرایطی حتی اگر دسته‌ای از نخبگان سیاسی ایران همچنان به‌دنبال توافق و تعامل با واشنگتن باشند، کار بسیار سختی را در پیش خواهند داشت.

در چنین شرایطی، آمریکایی‌ها اگر تیزبین باشند قطعا می‌دانند که در حال سوزاندن آخرین فرصت‌ها برای کاهش خصومت‌ها با ایران هستند، رویکردی که می‌توانست منافع ملی آمریکا را به پیش برده و برای دولت اوباما یک موفقیت بزرگ محسوب شود.

از سوی دیگر با ادامه این وضع گفتمان آشتی‌جویانه با غرب در ایران چنان در انزوا فروخواهد رفت که سربرآوردن مجدد آن شاید به دهه‌ها زمان نیاز داشته باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۲ ، ۱۹:۴۳
0
گزارشی از دردسرهای‌ آل‌سعود برای ملت‌ها؛
کشورهای غربی که آل سعود را برای نقش‌آفرینی در بحران های مختلف خاورمیانه، گزینه ای قابل می دانستند، دریافته‌اند که ریاض برای منافع خود حاضر است به هر گونه اتحادی پشت پا زده و در راستای اهداف منفعت طلبانه خود متحدان خود را قربانی کند.
گروه بین الملل مشرق - در حالی که عربستان ادعای قلب اسلام را داشته و خود را اعتبار و وزنه ثبات و صلح خاورمیانه معرفی می کند، قراین و نشانه های اخلال گری این کشور در منطقه و حتی فرامنطقه روز به روز در حال گسترش است.

شبه جزیره عربستان به عنوان سرزمین معنوی همه مسلمانان، جایگاه بس ویژه ای در میان کشورهای اسلامی و حتی سایر ادیان و مذاهب دارد. از این رو ساختار سیاسی آن نیز به همان میزان مسئولیتی بس خطیر در قبال سایر کشورها به ویژه همسایگان و کشورهای اسلامی خاورمیانه بر دوش دارد. این در حالی است که آل سعود نه تنها این مأموریت خطیر را به فراموشی سپرده، بلکه در جهت خلاف آن، عمل کرده و سیاست بازی های منفعت گرایانه را سرلوحه تمامی مناسبات ریاض کرده است.



رفتار سیاسی سعودی ها به گونه ای است که به تدریج به سمتی می روند که هیچ دوست و متحدی در منطقه نداشته و غرب نیز با بی اعتمادی این کشور را وارد معادلات خاورمیانه، جهان عرب و یا بین المللی کند. این در حالی است که عربستان می توانست با دیپلماسی مناسب شأن معنوی این کشور، نقش تأثیرگذاری را در حل و فصل موضوعات مختلف ایفا کند. با این وجود آل سعود اخلال گری را به صورت روزافزونی در دستور کار قرار داده است به گونه ای که کشورهایی مانند قطر که سعودی ها ادعای دوستی با آن را داشتند نیز، در حال پیوستن به جرگه ناراضیان رفتار عربستان در حیطه روابط خارجی بوده و نمی توان آینده ای مثبت و با ثبات را برای آنها پیش بینی کرد.

رقابت عربستان با ایران نیز در مراحل غیر قابل قبولی قرار گرفته است. حوادث تروریستی اخیر در مرزها و نیز در خاک لبنان، نشان می دهد که گویی ریاض هیچ دیپلمات دور اندیشی را در ساختار سیاسی خود ندارد تا از سویی اهمیت روابط این کشور با تهران را به آن گوشزد کند و از سوی دیگر هزینه های اخلال در امور درون مرزی و فرامرزی ایران را برای آل سعود تبیین نماید. در واقع رویه ای که عربستان در پیش گرفته، به حدی غیرقابل قبول است که شاید منفعت ملی کشورها در آن باشد که عطای آن را به لقایش ببخشایند و رویکرد مقابله به مثل در برابر آن را در دستور کار قرار دهند. برای اثبات این مدعا لازم است نگاهی به اقدامات مختلف این کشور انداخته و اخلال گری های آن را مورد بررسی قرار دهد.


1)    عربستان؛ دردسر آفرین روسیه، آمریکا و اروپا

حمایت‌های مالی و سازمانی عربستان سعودی از تروریسم به عنوان یک تهدید غیر قابل انکار نه تنها کشورهای مظلومی چون سوریه، عراق و افغانستان را دربرمی گیرد بلکه از آن فراتر رفته و به عنوان یک تهدید بین المللی، از شرق تا غرب جهان را در پنجه خود گرفته است. حمایت های مالی از فعالیت های القاعده، روشنترین مثال این امر است که بارها و بارها به اثبات رسیده است. به عنوان مثال، وزارت دارایی آمریکا در اوایل 2000، موفق شد «سازمان خیریه اسلامی بین المللی» را در زمینه تأمین مالی القاعده در سراسر جهان ردیابی کند.

سازمان که از زیرمجموعه های مهم «اتحادیه جهانی اسلامی» وابسته به دولت عربستان سعودی است. همچنین در سال 2002 بازجویان ناتو در فعالیت «کمیسیون عالی سعودی کمک به بوسنی» که توسط امیر سلیمان بن عبدالعزیز تشکیل شده و از حمایت ملک فهد پادشاه وقت عربستان سعودی برخوردار بود، نکات جالبی کشف کردند. در جریان آن تحقیقات مکالمات تلفنی کارکنان این سازمان با اسامه بن لادن و ابو زبیده، رهبران «القاعده» کشف شد. هدف این تماس ها، تدارک حملات به سفارت آمریکا در سرایوو پایتخت بوسنی بود. اعضای کمیسیون قبل از آنکه نمایندگان ناتو حساب های بانکی آنها را توقیف کنند، موفق شدند از آنها 41 میلیون دلار را برداشت کنند.

عربستان سعودی تأمین مالی گسترده تبلیغ اسلام سلفی در آمریکا و اروپا را در دست دارد. این امر در مساج آمریکا به صورت شفاف به اثبات رسیده است. در این راستا چند سال پیش شیخ هشام قبانی عالم صوفی در جلسه علنی وزارت امور خارجه آمریکا اظهار داشت که وهابیون در 80% مساجد کشور مستقر شده اند. در آن زمان مقامات آمریکایی به اظهارات این دانشمند توجه نکرده بودند ولی مدتی بعد سازمان حقوق بشری «فریدوم هاوس» حرف های قبانی را تأیید نمود. این سازمان درباره اوضاع مساجد آمریکا گزارش 95 صفحه ای منتشر کرد.



افراد سازمان حدود 20 مسجد در 6 ایالت و ناحیه کلمبیا را بررسی کرده و در هر یک از آنها جزوه های افراطی را کشف کردند که جهاد مسلحانه را تبلیغ کرده و به قتل یهودیان و مسیحیان دعوت می نمودند. مدافعان حقوق بشر کشف نمودند که پول برای تبلیغات و انتشار این جزوه ها غالباً از عربستان سعودی به ایالات متحده ارسال می گردد.

در سال 2008 «ستیوارد لوی» معاون وزیر دارایی ایالات متحده طی سخنانی دربرابر یکی از کمیته های مجلس سنا اظهار داشت که عربستان سعودی مهمترین منبع مالی برای القاعده و بعضی سازمانهای افراطی دیگر می باشد. جالب توجه است که عربستان سعودی بر خلاف درخواست های مکرر ایالات متحده، با لجاجت عجیبی از مسدود کردن جریان مالی از بیت المال این پادشاهی تا گروه های تروریستی خودداری می نماید. در سال 2011 هیلاری کلینتون وزیر وقت امور خارجه آمریکا نیز نتیجه گیری های لوی را مورد تأکید قرار داده و اظهار داشت که منابع اساسی تأمین مالی تروریسم جهانی در عربستان سعودی واقع شده است.

به تازگی نیز درحالی که آمریکا سعی در همراهی با روسیه و برگزاری مذاکرات ژنو 2 دارد عربستان سعودی به مدیریت بندر بن سلطان همچنان به حمایت از گروههای تروریستی و تشدید جنگ تروریستی در سوریه ادامه می دهد. بر این اساس گفته می شود آمریکا اخیرا از عربستان سعودی درخواست کرد بندر بن سلطان را از مدیریت بحران سوریه برکنار کند. حتی برخی منابع خبری منتشر کردند که ارتباط سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) با بندر بن سلطان قطع شده است. به نظر می رسد آمریکا در بحران سوریه به این نتیجه رسیده است که همسویی با عربستان سعودی و دامن زدن به جنگ تروریستی در سوریه نه تنها منافع آنرا تاکنون تامین نکرد بلکه به شدت ارزش های آمریکایی را زیر سوال برده و تناقض گفتار و کردار آمریکا را آشکارا نشان داد.

توافق جمهوری اسلامی ایران با 1+5 و امضای توافقنامه ژنو حلقه اختلاف های آمریکا و عربستان را تکمیل و زمینه بیشترین عصبانیت ریاض از واشنگتن را فراهم کرده است. عربستان سعودی به هیچ عنوان کاهش تنش جمهوری اسلامی ایران با غرب را در راستای امنیت و منافع ملی خود نمی داند.

حمایت آل سعود از تروریسم، اروپاییان را نیز در دردسر بزرگی انداخته است. در این راستا روزنامه داون به نقل از گزارش پارلمان اروپا در مورد حمایت عربستان از تروریست ها پرداخته و نوشت: «به نظر می‌رسد تنها دین یا نفت نیست که ازعربستان سعودی صادر می‌شود بلکه این کشور نفت‌خیز مشغول تامین مالی وهابی‌ها و سلفی‌های سراسر جهان است.» روزنامه آلمانی «بیلد» نیز با استناد به منابع امنیتی سری افشاء کرد که گروههای تروریستی القاعده در حال طراحی سری عملیات های تروریستی گسترده است تا در کل کشورهای اروپایی آن را اجرا کند. براساس این روزنامه مردمی آلمان، اعمال خرابکارانه و انفجارهای انتحاری در خیابان ها و تونل ها و بمب گذاری در مترو از جمله برنامه های پیش بینی شده القاعده برای کل کشورهای اروپایی است. انفجار تروریستی در متروی مادرید (2004)، لندن (2005)، که تلفات بسیاری را در پی داشت، شفاف ترین موارد این امر هستند.



روسیه هم در کنار آمریکا و اروپا، از فعالیت «خیرین»، سازمان ها و سرویس های ویژه سعودی آسیب دیده و می بیند. ساختارهای قبلی یا فعلی عربستان سعودی مانند بنیاد «الحرمین»، بانک تجاری ملی، «رابطه العالم الاسلامی»، «المؤسسه الراجحه» و غیره در جریان دو جنگ چچن از جدایی طلبان پشتیبانی کرده و در سازماندهی اعمال تروریستی در خاک فدراسیون روسیه دست داشتند. به عنوان مثال، بنیاد «الحرمین» بارها از طریق شعبه خود در باکو برای مرکز اسلامی وهابی «قفقاز» واقع در ماخاچقلعه مبالغ قابل توجهی ارسال کرده است.

در سال 1997 این بنیاد به سلفیون داغستان کمک زیادی کرد که هدف آنها سرنگونی نظام قانونی در خاک این جمهوری خودمختار و ایجاد دولت اسلامی داغستان و چچن و خروج از ترکیب فدراسیون روسیه بود. در سال 1999 «الحرمین» بنیاد ویژه حمایت از مقاومت چچن را تشکیل داد. شعبه این سازمان در خاک آذربایجان فعالیت می‌کرد و فعالان بنیاد سرپرست تأمین اسلحه و مهمات برای شبه نظامیان چچن بودند. همچنین عربستان سعودی در «آموزش» مسلمانان روسیه پول فراوانی سرمایه گذاری کرده و مصراً به دنبال آن است که جوانان مسلمان فدراسیون روسیه به افراطیون سلفی تبدیل گردند.



پیش از این "مشرق" گزارشی کامل از نحوه شکل گیری گروه‌های چچنی و همچنین خطرات این گروه برای دولت روسیه را منتشر کرده است.

این در حالی است که واعظین و علمای سعودی خودشان نیز وارد سرزمین فدراسیون روسیه می شوند. نوجوانان در مدارس، مراکز فرهنگی و آموزشی و اردوهای تابستانی که با پول بنیادها و سازمان های مذکور دایر شدند، نه تنها تلاوت قرآن و زبان عربی بلکه ارزش هایی را یاد می گیرند که جلب آنها به دسته های شبه نظامیان سلفی را تسهیل می کند. به عنوان نمونه، فارغ التحصیلان مدرسه «یولدیز» در شهر «نابرژنی چلنی» عضو گروه های مسلح اسلام گرا در افغانستان، چچن و تاجیکستان بودند. بعد از آنکه این اطلاعات به آگاهی مراجع قضایی رسید، مدرسه مذکور تعطیل شده و اکنون فقط به صورت مدرسه دینی برای دختران فعالیت می کند.


2)     دخالت در امور کشورهای منطقه

رابطه عمیق و گسترده دستگاه‌های اطلاعاتی عربستان سعودی با رهبران جنبش طالبان در افغانستان و پاکستان و دیگر جنبش‌ها و گروه‌های فعال تروریستی در کشورهای دیگر، یکی دیگر از مشکلاتی است که گریبان گیر منطقه است. حمایت های مالی و ایدئولوژیک از گروههای خطرناک افراطی وهابی و سلفی که امنیت کشورها و نیز کشورهای فرامنطقه ای را در معرض خطر قرار می دهند، از اقداماتی است که جامعه بین الملل را نسبت به ریاض بیش از پیش بی اعتماد ساخته است.

عربستان با آنکه سلفی گری رادیکال را برای خود نمی پسندند (چون حکومت آل سعود را تهدید می کند) از گسترش آن در خارج از مرزهای خود با تمام قوا حمایت کرده و تبلیغ و ترویج وهابیت را در جوامع اسلامی در دستور کار قرار داده است. سوریه را می توان روشن ترین مثال حال حاضر مداخله در تمامیت ارضی یک کشور تلقی کرد. حمایت از گروههای افراطی نه تنها روند طبیعی اصلاحات را متوقف کرد و به جای آن جنگ داخلی، کشتارهای وحشتناک و فتواهای عجیب و غریب و ضدانسانی را برای مردم این منطقه به ارمغان آورد بلکه شوک به جا و عمیقی را نیز به متحدان منطقه ای و غربی عربستان وارد کرد.

بر این اساس کشورهای غربی و محافل بین المللی که روی مرکزیت معنوی عربستان حساب باز کرده و حکومت آل سعود را برای نقش آفرینی در بحران های مختلف خاورمیانه، گزینه ای قابل می دانستند، پی به اشتباه خود برده و دریافتند که ریاض برای منافع خود حاضر است به هر گونه اتحادی پشت پا زده و در راستای اهداف منفعت طلبانه خود متحدان خود را قربانی کند. در واقع برای غرب به اثبات رسیده است که خط¬مشی عربستان نه تنها امنیت منطقه ای بلکه امنیت جهانی را نیز در مخاطره قرار داده است. سیاست های ترویج «نفرت از دیگران» در میان گروه های افراطی مانند داعش، کاملا متناقض با ادعای سعودی ها و خوش بینی سابق غربی ها مبنی بر حمایت عربستان از گروههای میانه رو است.



قضیه زمانی جالبتر می شود که عربستان به دوست دیرین خود یعنی قطر نیز پشت پا زد و به جای عمل به قول و قرارهای اولی که در مورد سوریه با هم گذارده بودند، از میدان به در کردن قطر در سوریه را در اولویت قرار داد. بر این اساس داعش حملاتی را علیه گروه های انقلابی مشخصی در سوریه مانند «الفاروق» و  «نوادگان پیامبر» که از حمایت مالی قطر برخوردار هستند؛ آغاز کرد. این در حالی است که مدتی پیش رئیس یکی از گروه های مسلح از ادغام ده ها گروه مسلحِ مستقر در اطراف دمشق  و تشکیل گروهی واحد به نام «ارتش اسلام» خبر داد که به گفته دیپلمات ها و مخالفان سوری؛ این گروه با حمایت مستقیم عربستان تشکیل شد خصوصاً اینکه «زهران علوش» رئیس آن در عربستان تحصیل کرده و پدرش نیز یکی از مبلّغان سلفی این کشور بود.

در حقیقت نظام عربستان مدت زمان طولانی است که در داخل و خارج از خاک خود از سلفیت وهابی حمایت می کرد و با آغاز انقلابها در کشورهای عربی مُجدّانه سیاست «تفرقه افکنی میان مذاهب» را در پیش گرفت تا مانع اتحاد سُنی ها و شیعیان این کشورها شود. جالب اینجاست که نیروهای امنیتی لبنان نیز در یافته های جدید خود از حملات تروریستی در لبنان، اظهار داشته اند: «طبق این اطلاعات عربستان نه تنها از گروههای افراطی و تندرو در سوریه حمایت می کند؛ بلکه گروههای افراطی و تندرو در نقاط مختلف لبنان را مورد حمایت همه جانبه خود قرار داده است.»



مصر یکی دیگر از کشورهایی است که دخالت عربستان در سرنوشت سیاسی آن، تحولات این کشور را به مسیری خارج از مطالبات مردمی سوق داد. عربستان حمایت های سیاسی، نظامی و مالی خود را در اختیار «عبدالفتاح السیسی» وزیر دفاع مصر و عامل برکناری محمد مرسی رئیس جمهور اخوانی مصر، قرار داد و به شدت ممنوعیت فعالیت گروه اخوان المسلمین و مصادره اموال این گروه را ترغیب کرد.


3)     قدرت طلبی و برتری خواهی منطقه ای

یکی دیگر از رفتارهای آل سعود در عرصه روابط خارجی که همسایگان را با دردسرهای بسیار از جانب ریاض مواجه کرده است، قدرت طلبی و تلاش برای جایگاه برتر در مسائل و مناسبات منطقه است. در واقع سعودی ها به هر قیمت ممکن و با هر هزینه ای تلاش می کنند تا خود را به اصطلاح پادشاه و کدخدای منطقه معرفی کنند و جالب اینجاست که برای این هدف به هر گونه اقدامی دست می زنند. قراین این رفتار در حال حاضر در 3 بستر روابط ایران و آمریکا، تحولات سوریه و نیز سنگ اندازی و کارشکنی در مقابل قطر در جریان است.


ملک فیصل شاه اسبق سعودی به همراه پدر اسامه بن لادن

واکنش عربستان در قبال مذاکرات ژنو و موفقیت دیپلماسی ایران در موضوع هسته ای به گونه ای بود که تریپی لیونی مذاکره کننده ارشد رژیم صهیونیستی در سخنانی ادعا کرد: «هنگامی که مقامات سعودی بر ضرورت جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای تأکید می کنند، این سخنان آشنا به نظر می آید؛ معتقدم هنگامی که مسأله مربوط به ایران باشد، زبان اعراب به عبری‌ها نزدیک است.» لیونی با اشاره به موضع عربستان ادامه می دهد: «کاملا آشکار است که منافع اسرائیل و کشورهای میانه رو در منطقه یکسان است؛ باید با همکاری یکدیگر ایران را تحت فشار قرار دهیم و به صورت همزمان در مسیر فرایند صلح گام برداریم.» خشم سعودی ها از نزدیکی روابط ایران و آمریکا را باید در چارچوب ترس و واهمه این کشور از اینکه جایگاه خود را که تلاش کرده بود با انزوای ایران ارتقا بخشیده، از دست داده و از منافع سرشاری که از اعمال فشارها بر ایران به دست می آورد، محروم بماند.

موضوع دیگری که در بالا به آن اشاره شد، تلاش برای تداوم جنگ داخلی در سوریه و تجهیز هر چه بیشتر گروههای افراطی است. پس از آنکه تلاشهای عربستان در جهت حمله نظامی ناتو به سوریه و سقوز بشار اسد بی نتیجه ماند، سعودی ها با انرژی مضاعف گروههای افراطی را تقویت و حمایت می کنند. ریاض در تلاش است تا به هر نحو ممکن بشار اسد را سرنگون کرده و در کنار اینکه با سقوط یکی از متحدان ایران، به جمهوری اسلامی ضربه بزند، برتری جویی های خود در نظام جدید سوریه را تثبیت نماید.

کارشکنی ها و سنگ اندازی های اخیر عربستان در قبال سیاست خارجی قطر را باید در همین راستا تبیین کرد. در کنار اختلافات مرزی دوحه و ریاض، خشم سعودی ها از سیاست های قطر به جایی رسیده که ریاض خواستار صدور بیانیه ای در شورای همکاری خلیج فارس برای محکومیت قطر شده است. عصبانیت عربستان در پی آن بود که قطر 350 میلیون دلار به دولت یمن کمک کرده تا غرامت نظامیان و شهروندان جنوب این کشور را که از کار اخراج شده اند، پرداخت کند. پرداخت قطر به دولت یمن با واکنش عربستان مواجه شده است.

آل سعود از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس خواسته رفتارهای قطر را در مصر و یمن محکوم کنند، به همین منظور نشست سه جانبه بین عربستان، کویت و قطر در ریاض برگزار شد. دلیل این رفتار عربستان را باید ناراحتی ریاض از احتمال کمرنگ شدن نقش آن در یمن و جایگزینی قطر دانست. تحلیل ها حاکی از آن است که نقش عربستان در یمن از زمان سفر «عبد ربه منصور هادی» رئیس جمهور یمن به دوحه در اواخر ماه ژوئیه کاهش یافته است و قطر نقش سیاسی موثری در این کشور از زمان جنگ 1994 بین علی عبدالله صالح رئیس جمهور سابق یمن و علی سالم البیض دبیرکل سابق حزب سوسیالیست حاکم ایفا می کند.

این نقش در زمان جنگ دولت یمن با حوثی ها که مقدمه مناسبی برای قطر به منظور بازگشت به یمن بود، ازسرگرفته شد. در سالهای 2007 و 2008 قطر بازیگر نخست در مهم ترین پرونده های یمن بود و توانست حوثی ها را از طریق طرح خود برای متوقف کردن جنگ با دولت، به طرف خود بکشاند. بعد از آغاز انقلاب ها در کشورهای عربی در سال 2011 قطر فرصت طلایی برای دخالت در همه عرصه های مادی، رسانه و سیاسی برای حمایت از مخالفان یمنی که اساسا از اخوان المسلمین تشکیل شده اند، پیدا کرد.

ناظران مسائل سیاسی در منطقه معتقدند دوحه بعد از آشکار شدن اختلافاتش با ریاض در سیاست های منطقه ای، برای حفظ هم پیمانی خود با اخوان المسلمین در یمن تلاش خواهد کرد.


4)    راه اندازی عملیات های تروریستی از سراوان تا بیروت

به گزارش مشرق، «دبکا فایل» به عنوان یکی از رسانه های وابسته به رژیم صهیونیستی در گزارشی افشا کرد که شاهزاده «بندر بن سلطان»، رئیس دستگاه اطلاعات و امنیت عربستان سعودی، موضع خود در قبال سیاست‌های جدید آمریکا مبنی بر اخلال در امور جمهوری اسلامی ایران را دنبال کرده و از جانب «عبد الله بن عبد العزیز»، پادشاه سعودی حمایت می‌شود. دبکا در گزارش خود می نویسد که بندر بن سلطان، برای مقابله با سیاست‌های دولت آمریکا در قبال نزدیکی به ایران، به اقدامات مهمی دست زده است که می توان یکی از آنها را حادثه سراوان دانست.







عملیاتی که چندی پیش در مرزهای ایران و در منطقه سراوان روی داد و در جریان آن ۱۹ نگهبان مرزی ایران به شهادت رسیدند و مسئولیت آن را سازمانی به نام «سازمان ارتش عدالت بلوچ» برعهده گرفته، ساخته و پرداخته دستگاه‌های اطلاعاتی سعودی است و این دستگاه‌ها در تاسیس و شکل گیری آن نقش داشته‌اند تا اهداف نظامی داخل ایران را هدف قرار داده و ضمن ایجاد ناامنی در کشور به فتنه‌انگیزی در میان اقلیت‌های ایرانی و شوراندن آنها علیه حکومت مرکزی دست بزند. جالب اینجاست که گروه موسوم به جیش العدل عنوان کرده است که بنابر رسالت خود برای رهایی اهل سنت ایران که عربستان سالهاست ادعا دارد مورد ظلم حکومت مرکزی به سر می برند، تشکیل شده است.

اگرچه نفرت اقوام سنی حاضر در ایران از این گروهها اعم از عربها، ترکمن ها و بلوچ ها و به ویژه کردهای شافعی مذهب که نزدیکترین ریشه به شیعه را دارند، نشان می دهد که سیاست مظلوم نمایی آنان به شدت با شکست مواجه شده است، اما نقش عربستان را بیش از پیش اثبات می کند.

در واقع یکی از سیاست های همیشگی عربستان در قبال ایران فاصله اندازی میان شیعه و سنی بوده است و برای این هدف همواره سرمایه گذاری های بسیاری را انجام داده است. پیشبرد این سیاست در بخش فارسی سایت العربیه و یا برگزاری نشست های ضدایرانی با ادعای سیاست تبعیض آمیز تهران در قبال اهل سنت مانند برگزاری همایش ضدحکومتی در قاهره همزمان با سفر دکتر صالحی وزیر خارجه وقت ایران به قاهره و سخنرانی محمد العریفی شیخ عربستانی جوان و افراطی وهابی در آن، گوشه ای از سیاست خصمانه ریاض علیه تهران است.



عربستان همچنین نشان داد که تیر بغض و خشونت های غیردیپلماتیک خود را به سمت اهداف فرا مرزی ایران نیز در دستور کار قرار داده است. اخبار و بررسی ها حاکی از آن است که گروه موسوم به عبدالله اعزام که مسئولیت عملیات تروریستی سفارت بیروت را بر عهده گرفت، یکی از شخصیت‌های سیاسی دولت عربستان بوده که مسئولیت سازماندهی عرب‌های افغان را برای مقابله با تسلط شوروی بر افغانستان در این کشور و همچنین پاکستان به عهده داشت. عاملان حمله تروریستی اخیر در بیروت نیز  کسانی هستند که ریشه‌شان به همان عرب‌های افغان بر می‌گردد.


سرتیم شهید محافظان سفارت ایران در بیروت

در واقع از انگیزه های اصلی عربستان سعودی در تشکیل القاعده، مقابله با نفوذ سیاسی-مذهبی ایران و تلاش برای کم کردن نقش جمهوری اسلامی به عنوان مرکز مقابله با کفر و محور تجمع امت اسلامی بوده است. در همین راستا روزنامه لبنانی «البناء» با متهم دانستن عربستان در حملات تروریستی لبنان نوشت: «نیروهای امنیتی لبنان، اسناد و اطلاعات فراوانی درمورد نقش عربستان در اشاعه فتنه و جلوگیری از ارایه راهکار سیاسی برای حل بحران سوریه و نیز حصول توافق غرب با ایران درمورد پرونده هسته ای در دست دارد.»


4- هزینه های ملت فلسطین در کام خواهی آل سعود

مسئله فلسطین یکی از محورهای ایدئولوژیکی مشترک در میان اکثر کشورهای اسلامی به شمار می آید. این امر از سویی به واسطه جایگاه بیت المقدس در دین اسلام و نیز ملت مسلمان آن و از سوی دیگر به واسطه تکلیف مسلمانان برای مبارزه با ظلم و جهاد در راه رهایی مظلومان، در طول سالها وجود داشته است. به همین دلیل نیز مسائل مربوط به آن نه مسئله ای صرفاً ملی بلکه مربوط به همه مسلمانان جهان می شود.



این امر در بسیاری از اساسنامه های گروههای مبارز فلسطینی از آغاز مبارزات اخوان المسلمین تا تأسیس حماس و گروههایی مانند جهاد اسلامی مورد تأکید بوده است. بنابراین تکلیف کشورهای اسلامی برای آزادی ملت فلسطین و بازگرداندن این سرزمین به ساکنان آن یکی از وظایف شرعی و از تکالیف غیرقابل اجتناب دولتهای اسلامی است. بر این مبنا کشورهایی مانند عربستان به دلیل مسئولیت دینی و سیاسی که خود ادعا می کند و نیز به دلیل امکانات و پتانسیل های موجودی که در فضای بین الملل از آن برخوردار است، نقش مهمتری را بر عهده داشته و انتظارات بیشتری را نسبت به خود ایجاد می کند. این در حالی است که اقدامات و نگرشهای دولت این کشور نه تنها در این چارچوب نبوده، بلکه خرسندی و رضایت رژیم صهیونیستی را نیز منجر شده است.

انتشار سرمقاله های روزنامه های دولتی مانند الوطن و شرق الاوسط که به خانواده سلطنتی سعودی ها وابسته هستند، شاهدی بر این مدعاست. در مقاله ای که با عنوان «حماس از چه کسی دستور می گیرد؟»، آمده است: «پس از آنکه حماس، از لحاظ نظامی از سوی حامیان خود تجهیز شد، رقم کشته شدگان فلسطینی به 2000 تن در طول دو سال رسید. این امر ما را به نتایجی مهم می رساند. بر این مبنا کسانی که عقیده دارند، ریشه شر و مناقشه در خاورمیانه، اسرائیل است که به کشتار اعراب بی گناه دست می زند، باید سؤال کنند که چرا هیچ گامی برای صلح از سوی طرف های فلسطینی، برداشته نمی شود؟ ما باید بپذیریم که اسرائیل به طور ذاتی شرور نیست بلکه فقط به حملاتی که به آن می شود، پاسخ می دهد و نیز باید بپذیریم که فلسطینی ها در آنچه با آن مواجه هستند، بی گناه نیستند بلکه رفتار خود آنان، این نتایج را به بار می آورد.»



مسئله ای که در این روند قابل تبیین است، رویکرد جدید عربستان مبنی بر شکستن تدریجی قبح صلح و دوستی اعراب با رژیم صهیونیستی و رویگردانی از عملکرد گروههای مانند حماس است. در واقع عربستان درصدد است تا به واسطه نزدیکی با رژیم صهیونیستی به این اهداف دست پیدا کند:

1)    عملکرد گروههایی مانند حماس و جهاد اسلامی را مسبب جنایات رژیم صهیونیستی و کشتار فلسطینی ها، معرفی کرده و از این راه  آنها را به سازش با رژیم صهیونیستی ترغیب کند.

2)    راه حل سازش و نزدیکی با رژیم صهیونیستی را به عنوان تنها راه حل مسئله فلسطین تشویق کرده و از این کانال خود را دولتی طرفدار صلح و خیرخواه مسلمانان معرفی کند.

3)    با گسترش رویکرد سازش گرایانه، ایران را در مسئله فلسطین ناتوان نشان داده و موج محبوبیت ایران در میان ملت فلسطین و کشورهای اسلامی را به سود خود متوقف کند.

در واقع عامل سوم یعنی مقابله با ایران، یکی از مهمترین محورهای سیاست آل سعود در فلسطین است. عربستان، ایران را رقیب خود در جهان اسلام می داند و با شیوه های مختلف در تلاش است تا روند پیشرفت و گسترش ایدئولوژیک آن را متوقف کند.

در نهایت آنچه باید پرسیده شود، این است که آیا عربستان در راه نیل به اهداف منفعت طلبانه خود به هزینه های فلسطینی ها از آوارگی و بی پناهی تا کشتار و بی دفاعی اندیشیده است؟ آیا بهتر نیست در صورتی که عربستان همچنان بر راه خود مبنی بر اخلال و سنگ اندازی در امنیت و ثبات خاورمیانه تأکید می کند، عطای آن را بر لقای آن بخشید؟ 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۲ ، ۱۲:۰۹
0

گزارشی از سفر یک روزه مدیران جشنواره مردمی عمار به قم:
روز گذشته مسئولین جشنواره مردمی عمار با حضور در قم با برخی از علما و روحانیون حوزه علمیه قم دیدار و گفتگو نمودند. دیدار با آیت الله اعرافی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و مدیر مرکز جامعه المصطفی و آیت الله میرباقری رئیس دفتر فرهنگستان علوم اسلامی و سخنرانی نادر طالب زاده و وحید جلیلی در جمع طلاب حوزه های علمیه قم از مهترین برنامه های سفر یک روزه مدیران جشنواره عمار به قم بود.
به گزارش سرویس نقد رسانه پایگاه 598، روز گذشته مسئولین جشنواره مردمی عمار با حضور در قم با برخی از علما، طلاب و روحانیون ایرانی و خارجی حوزه علمیه دیدار و گفتگو نمودند.

دیدار با آیت الله اعرافی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و مدیر مرکز جامعه المصطفی و آیت الله میرباقری رئیس دفتر فرهنگستان علوم اسلامی و سخنرانی نادر طالب زاده و وحید جلیلی در جمع طلاب حوزه های علمیه قم از مهترین برنامه های سفر یک روزه مدیران جشنواره عمار به قم بود.



نادر طالب زاده در این دیدارها با اشاره به وجودن آمدن فضای جدید جشنواره های انقلابی چون جشنواره عمار اظهار داشت: متاسفانه بخش بین الملل جشنواره افق امسال برگزار نمی شود هرچند که این جشنواره نیز در امتداد مسیر جشنواره عمار بوده است.

وی خاطرنشان کرد: بعد واقعه 11 سپتامبر یک روحیه ضد استکبار در بین کشورهای غربی شکل گرفته است و در این مسیر انقلاب اسلامی می تواند پیشتاز و برنده باشد.



همچنین وحید جلیلی با اشاره به اینکه جشنواره عمار در پی یافتن راه هایی برای نمایش بهتر انقلاب اسلامی است اظهار کرد: برای شکل گیری جریان سینمایی کشور یک تجربه 200 ساله وجود داشته است اما برای مجموعه عمار چنین ظرفیتی وجود نداشته و در جشنواره عمار سعی شده است مباحث فکری و نظری انقلاب اسلامی نیز مورد بررسی قرار بگیرد که خوشبختانه این اتفاق به همت جوانان بی ادعای این کشور رخ داده است.

جلیلی با تاکید بر اینکه جشنواره عمار باید در سطوح مختلف جامعه شکل بگیرد تصریح کرد: باید در پی تاثیر گذاری هرچه بیشتر این جشنواره در بین مردم بود و هرچه در این مسیر تعملات بیشتری با اساتید دینی شکل بگیرد این جشنواره ارزش بیشتری پیدا می‌کند.

وی خاطرنشان کرد: فیلم های این جشنواره در مساجد، حسینیه‌ها، مدارس و دانشگاه ها به نمایش درآمده است و باید با یک برنامه ریزی درست نقاط بیشتری برای گسترش فرهنگ انقلاب اسلامی در نظر گرفته شود.

استقبال طلاب خارجی مدرسه علمیه امام خمینی(ره) و مدرسه علمیه معصومیه از مسئولین جشنواره عمار از دیگر حاشیه های این سفر یک روزه بود.































گزارشی از مجتبی روحانی نژاد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۲ ، ۱۲:۰۷
0
رهبر انقلاب در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی:
حضرت آیت الله خامنه ای همه مسئولان کشور به ویژه وزیران آموزش عالی و بهداشت و درمان را موظف کردند همه تلاش خود را بکار گیرند تا چرخه پیشرفت علمی کشور کند نشود و هر روز توسعه و سرعت بیشتری یابد.
به گزارش مشرق به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (سه شنبه) در دیدار رئیس و اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی، با تبیین اهمیت حیاتی مقوله فرهنگ و جایگاه شورایعالی انقلاب فرهنگی؛ ضمانت اجرای مصوبات این شورا؛ وظایف نظارتی و هدایتی دستگاهها در مقوله فرهنگ؛ ضرورت برخورد حکیمانه با پدیده های فرهنگی، استمرار پیشرفت علمی در دانشگاهها؛ تدوین مبانی تحول علوم انسانی، و صیانت از زبان زیبای فارسی، نکات مهمی را بیان کردند.

حضرت آیت الله خامنه ای اولین نکته سخنان خود را به موضوع اهمیت و جایگاه فرهنگ در جامعه اختصاص دادند و با اشاره به شخصیت و سوابق فرهنگی روسای سه قوه و همچنین اکثریت اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی بعنوان دردمندان عرصه ی فرهنگ، گفتند: بر همین اساس از این شورا انتظار می رود اهتمام و تلاش بیشتری برای برجسته کردن موضوع فرهنگ در جامعه و رساندن آن به جایگاه واقعی، به خرج دهد.



رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه فرهنگ و ارزشهای فرهنگی، هویت و روح یک ملت است، خاطر نشان کردند: فرهنگ، حاشیه و ذیل اقتصاد و سیاست نیست بلکه اقتصاد و سیاست حاشیه و ذیل فرهنگ هستند.

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره با تأکیدهای قبلی مبنی بر لزوم وجود پیوست فرهنگی برای همه موضوعات و مسائل مهم در عرصه های مختلف افزودند: برخی اوقات ممکن است، تصمیم گیری ها و مصوّبات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی علمی، تبعات منفی فرهنگی در جامعه بوجود آورد که دلیل آن نبود پیوست فرهنگی است.

ایشان تأکید کردند: برای فعالیتهای فرهنگی، برنامه ریزی ضروری است و نمیتوان انتظار داشت که فرهنگ کشور اعم از فرهنگ عمومی، فرهنگ نخبگان و فرهنگ دانشگاهی، به خودی خود پیش برود.

رهبر انقلاب اسلامی از این نکته وارد موضوع لزوم نظارت و هدایت دولت درخصوص  مسائل فرهنگی شدند و خاطر نشان کردند: دستگاههای مختلف در قبال جریان فرهنگ عمومی کشور مسئولند.

حضرت آیت الله خامنه ای هدایت و نظارت در مسائل فرهنگی را همچون مراقبت باغبان از گلهای زیبا دانستند و گفتند: کندن علف های هرز در یک بوستان به معنای رشد گلها و استفاده طبیعی آنها از آب و نور و هواست.

رهبر انقلاب اسلامی حساس بودن و مقابله با مسائل مخرّب فرهنگی را از وظایف نظارتی حکومت دانستند و افزودند: همه ما در قبال مسائل فرهنگی و فرهنگ عمومی کشور مسئولیت شرعی و قانونی داریم.

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه فرهنگ همواره متکی به حضور مردم است، افزودند: سپردن مسائل فرهنگی به مردم نافی وظیفه نظارتی و هدایتی دولت نیست و حضور حکومت و دولت در عرصه فرهنگ نیز به معنای سلب حضور مردم نمی باشد.

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به برخی اظهارات غیر مسئولانه در خصوص لزوم آزادی های فرهنگی همچون غرب، خاطر نشان کردند: چرا هنگامی که غربی ها بر مسائل غیر معقول و انحرافی همچون اختلاط زن و مرد با عنوان تساوی زن و مرد، یا سبک زندگی خود با عنوان پیشرفت و تجدد لجاجت دارند، ما بر ارزشهای والای فرهنگ خود اصرار نداشته باشیم؟

جایگاه و اهمیت شورای عالی انقلاب فرهنگی دومین نکته ای بود که رهبر انقلاب اسلامی به آن اشاره کردند و گفتند: شورای عالی انقلاب فرهنگی یکی از ابتکارات با برکت امام خمینی (ره) بود که عالی ترین و بهترین مرکز فرهنگی کشور است.

حضرت آیت الله خامنه ای، حضور مسوولان ارشد و همچنین حضور چهره های تأثیرگذار علمی و فرهنگی در شورای عالی انقلاب فرهنگی را مهمترین نقطه قوت این شورا دانستند و تأکید کردند: همین مساله موجب می شود که موضوع فرهنگ کشور، تابع بالا و پایین شدن جریانات سیاسی نباشد و حرکت فرهنگی کشور ضمن برخورداری از ثبات، از روزمره گی خارج شود.

ایشان افزودند: یکی از مسائل مهم در شورایعالی انقلاب فرهنگی این است که اعضای شورا، جایگاه و تأثیرگذاری آن را به عنوان مرکز اصلی سیاستگذاری فرهنگی کشور باور داشته باشند.

ایشان حضور مستمر اعضاء و تعطیل نشدن جلسات شورا را بسیار ضروری برشمردند و افزودند: شورایعالی انقلاب فرهنگی به مسائل زیرساختی و اساسی بپردازد و از ورود به جزئیات پرهیز کند.

رهبر انقلاب اسلامی سومین نکته خود را به ضمانت اجرای مصوبات شورایعالی انقلاب فرهنگی اختصاص دادند و گفتند: مصوبات شورا حتماً اجرا شوند.

رهبر انقلاب اسلامی حضور رئیس قوه مجریه، رئیس قوه مقننه و قانونگذاری و وزرا و مسئولان را ضمانت اجرای مصوبات شورایعالی انقلاب فرهنگی دانستند و خاطرنشان کردند: اسناد بسیار مهم و خوبی همچون نقشه جامع علمی کشور، سند تحول بنیادی در آموزش و پرورش، سند دانشگاه اسلامی، و سند راهبردی نخبگان باید اجرایی و عملی شوند و خودِ شورا نیز بر نحوه اجرای آنها نظارت داشته باشد.

واقعیتی به نام تهاجم فرهنگی، چهارمین نکته ای بود که رهبر انقلاب توجه اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی را به آن جلب کردند.

ایشان با اشاره به سخنان چهره های فرهنگی و سیاسی کشورهای مختلف از جمله کشورهای اروپایی درباره تهاجم فرهنگی آمریکا علیه سایر فرهنگها افزودند: واقعیتی که سالها قبل، آن را گوشزد می کردم هم اکنون، عینیات انکار ناپذیری یافته است.

حضرت آیت الله خامنه ای سپس یک واقعیت دیگر را مورد اشاره قرار دادند: «فعالیت حداقل صدها رسانه صوتی، تصویری، مکتوب و اینترنتی در جهان با هدف مشخص تأثیرگذاری بر ذهن و رفتار ملت ایران».

ایشان برخی بازی های رایانه ای و اسباب بازیهای وارداتی را از جمله مصداق هایی خواندند که در ترویج رفتار و سبک زندگی غربی در ذهن کودکان، نوجوانان و جوانان ایرانی تأثیرگذاری میکند.

رهبر انقلاب کار و ابتکار را اساس برخورد حکیمانه با مقوله تهاجم فرهنگی دانستند و تأکید کردند: باید با تلاش مبتکرانه به مقابله با این مقوله پرداخت که در این زمینه مسئولیت صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بسیار سنگین است.

حضرت آیت الله خامنه ای در همین زمینه به وزارت ارشاد توصیه موکد کردند: تولید کتاب، ترجمه کتاب های مفید، تولید فیلم های سینمایی جذاب با تکیه بر ظرفیت های بالای ساخت فیلم، تولید بازی های رایانه ای مفید، ترویج بازی های پر تحرک و تولید اسباب بازی های معنا دار و جذاب را در دستور کار قرار دهد.

رهبر انقلاب ، رصد و شناخت دقیق پدیده های نوظهور تهاجم فرهنگی را قبل از ورود به ایران ضروری دانستند و خاطر نشان کردند: دیر فهمیدن و دیر جنبیدن مشکل آفرین است بنابراین باید به موقع و حکیمانه برخورد کرد.

ایشان در تبیین برخورد حکیمانه خاطر نشان کردند: گاه باید از نفوذ پدیده ها، کاملا جلوگیری کرد اما برخی پدیده ها را میتوان پذیرفت و یا اصلاح کرد.

حضرت آیت الله خامنه ای به عنوان آخرین نکته در بحث تهاجم فرهنگی، انفعال و موضع دفاعیِ صرف در مقابل فرهنگ مهاجم را، بدترین و خسارت بار ترین نوع برخورد خواندند و خاطر نشان کردند: مواضع تهاجمی نیز در برخی موارد لازم است اما به هر حال در هر شرایط باید حکیمانه و با فکر عمل کرد.

رهبر انقلاب سپس در پنجمین نکته از سخنان خود رئیس و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی را به توجه کامل به ضرورت استمرار پیشرفت علمی در دانشگاهها و مراکز پژوهشی فراخواندند.

ایشان شتاب فراوان علمی کشور و پیشرفتهای علمی یک دهه اخیر را واقعیت مبارکی خواندند که مخالفان ایران نیز به آن اذعان کرده اند.

حضرت آیت الله خامنه ای با یادآوری سخنان رئیس جمهور در همین زمینه، همه مسئولان کشور به ویژه وزیران آموزش عالی و بهداشت و درمان را موظف کردند همه تلاش خود را بکار گیرند تا چرخه پیشرفت علمی کشور کند نشود و هر روز توسعه و سرعت بیشتری یابد.

ایشان افزودند: واقعیتی به نام «ما می توانیم» در روح جوانان کشور موج می زند، این امواج نشاط آفرین را تقویت کنید تا به یاری پروردگار رسیدن کشور به قله های علمی و مرجع شدن علمی ایران و برپایی تمدن نوین اسلامی، تحقق یابد.

رهبر انقلاب اسلامی یک توصیه بسیار مهم دیگر هم داشتند و آن اینکه: دانشگاهها به هیچ دلیلی جولانگاه جریانهای سیاسی نشود چرا که اینکار جلوی رشد و شتاب علمی را می گیرد.

ایشان خاطرنشان کردند: همچون گذشته اعتقاد داریم جوان به ویژه جوان دانشجو موتور محرک تحولات سیاسی اجتماعی است اما این مسئله با تبدیل دانشگاه به محل جولان جریانهای سیاسی کاملاً متفاوت است.

ششمین نکته سخنان رهبر انقلاب در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ابراز یک نگرانی شدید و دغدغه عمیق بود: «نگرانی از بی توجهی به زبان فارسی و تهاجماتی که به این زبان می شود».

ایشان با انتقاد از کاربرد تعابیر بیگانه در مواقعی که لغت فارسی وجود دارد افزودند: متأسفانه کار به جایی رسیده است که برخی از به کار نبردن اصطلاحات فرنگی احساس خجالت می کنند و نامها و تعابیر بیگانه در مسائل مختلف و حتی در مسائل مربوط به کودکان و نوجوانان در حال گسترش است.

حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: شورایعالی انقلاب فرهنگی ضمن مقابله حکیمانه با هرگونه تضعیف و معارضه با زبان عمیق و زیبای فارسی، برای تقویت، گسترش و تحکیم زبان فارسی در همه زمینه ها، تلاش ملموس و مجدانه ای انجام دهد.

حضرت آیت الله خامنه ای در ادامه سخنانشان، وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی در زمینه علوم انسانی را یادآور شدند و افزودند: شورا، به عنوان اساسی ترین کار، به تدوین مبانی علمی و فلسفی تحول علوم انسانی اقدام کند.

رهبر انقلاب در آخرین نکته، ضرورت توجه به آسیبهای اجتماعی و علل فرهنگی آن را خاطرنشان کردند و افزودند: ریشه یابی و بررسی راه حلهای مسائلی همچون طلاق، فسادهای مالی و بزهکاری مورد توجه شورا قرار گیرد.

ایشان در زمینه مسائل اجتماعی، افزایش سن جمعیت کشور را خطری واقعی برشمردند و افزودند: مسئولان مقابله با کاهش جمعیت جوان کشور را جدی بگیرند و برای آن راه حلهای به موقعی ارائه دهند.

رهبر انقلاب در این دیدار همچنین یاد مرحوم دکتر حسن حبیبی را گرامی داشتند.

قبل از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، حجت الاسلام والمسلمین روحانی رئیس جمهور، شورایعالی انقلاب فرهنگ را بالاترین نهاد سیاستگذاری فرهنگی کشور خواند و گفت: اگر دولت قصد داشت بهترین مشاوران فرهنگی را برگزیند، نمی توانست بهتر از اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی را انتخاب کند.

آقای روحانی با اشاره به مصوبات بسیار موفق شورا بویژه درخصوص تولید علم و فناوری تأکید کرد: دولت مصمم است اقدامات مجدانه ای را برای تکمیل چرخه علم و فناوری در کشور و تولید ثروت از علم و افزایش قدرت ملی، انجام دهد.

رئیس جمهور با تأکید بر عزم دولت برای اجرای مصوبات شورایعالی انقلاب فرهنگی خاطرنشان کرد: از جمله اسناد شورا، سند مربوط به نخبگان است که دولت برای اجرایی شدن آن و حمایت از شرکتهای دانش بنیان اقدام خواهد کرد.

آقای روحانی یکی از رویکردهای دولت را تهیه پیوست فرهنگی برای مسائل اجرایی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دانست و با اشاره به اهتمام دولت برای صیانت از باورهای دینی و اخلاقی، افزود: ما معتقدیم باورهای دینی باید در کنار عقلانیت و اعتدال، از افراطی گری و خرافه گرایی و شعار زدگی فاصله بگیرد.

رئیس جمهور با اشاره به نقش مردم در مسائل فرهنگی و همچنین وظیفه نظارتی شورایعالی انقلاب فرهنگی، موضوعات نهاد خانواده و آموزش و پرورش را دارای اهمیت ویژه برشمرد و تأکید کرد: اصلاح فرهنگ عمومی جامعه از طریق فرهنگ سازی در خانواده ها و مدارس امکان پذیر است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۲ ، ۱۷:۵۸
0
نیم قرن شرارت (نگاهى به اقدامات خصمانه امریکا علیه ایران)
نیم قرن شرارت (نگاهى به اقدامات خصمانه امریکا علیه ایران)
 
 
نویسنده: محمد کرامتی
 
 
 
 

چکیده:

چالش در روابط ایران و آمریکا به رغم گذشت دو دهه، یکى از مناقشه‏انگیزترین مباحثى است که محافل سیاسى جهان بویژه غرب همچنان با اشتیاق آن را دنبال مى‏کنند . اقدامات خصمانه دولت آمریکا علیه ایران با توجه به خوى استکبارى و خصلت استیلاطلبى ایالات متحده و نیز با عنایت‏به پیشینه بسیار خسارت‏بار ارتباط با این کشور، مانع از آن است که دولت و ملت‏بزرگ و مستقل ایران بخواهند درهاى رابطه را بر روى دولت امریکا بگشایند .
جستار حاضر نگاهى است گذرا به مهمترین اقدامات خصومت‏آمیز آمریکا که در طى پنجاه سال علیه ملت‏بزرگ و متمدن ایران روا داشته است .

مقدمه

بر اساس اسناد و مدارک موجود، روابط سیاسى ایران و امریکا رسما از سال 1262 ش . /1883م . شکل گرفت و سیاست اعلام شده امریکا مبنى بر عدم مداخله در امور داخلى کشورها تا مدتى پى‏گیرى مى‏شد . امریکایى‏ها درست زمانى که ایران منطقه قابت‏شدید دولتهاى روس و انگلیس بود، سعى کردند با اعمال این سیاست، اعتماد دولت و ملت ایران را به خود جلب کنند . این اعتمادسازى به طور چشمگیرى در جریان جنگ جهانى دوم بروز داشت .
در ماجراى اشغال ایران به دست ارتش روس، امریکایى‏ها تلاشى جدى در عرصه‏هاى بین‏المللى در حمایت از ایران و اخراج سربازان روسى از این کشور به عمل آوردند و این سیاستها و حمایتها به جلب اعتماد ملت و دولت ایران بیش از پیش کمک کرد . البته حمایت و جانبدارى امریکا از ایران نه از سر خیرخواهى و مهرورزى، بلکه به لحاظ اهمیتى بود که امریکایى‏ها براى این منطقه حساس، که منبع و ذخیره عظیم انرژى است، قائل بودند . (2)
دولت امریکا پس از جلب اعتماد، بتدریج‏سیاست‏خود را - حدودا از سال 1320 به بعد - تغییر داد و در پوشش روابط دوستانه با دولت ایران، به دخالت مستقیم در تمامى امور داخلى کشور ما روى آورد و به شکل یک مستعمره با آن برخورد کرد و ستمهاى بى‏شمارى در حق ملت ایران مرتکب شد . شرح همه شرارتها و اقدامات نفرت‏انگیز دولت امریکا طولانى است و در این مجال محدود نمى‏گنجد; از این رو، فقط به شرح مختصر برخى از مهمترین آنها مى‏پردازیم و جویندگان محترم را به کتابهایى که به طور مستقل در این زمینه نگاشته شده است، ارجاع مى‏دهیم (3) :

پاره‏اى از اقدامات آمریکا علیه ایران

1 - کودتاى 28 مرداد 1332

دکتر مصدق در اردیبهشت ماه 1330 (مه 1951 م). با پشتیبانى و حمایت قاطع آیت الله کاشانى به نخست‏وزیرى رسید . او پس از احراز نخست وزیرى، سیاست «ملى کردن صنعت نفت‏» را با جدیت تمام دنبال کرد و سرانجام، در 29 اسفند 1330 موفق به تحقق آن شد . در جریان ملى شدن صنعت نفت، دست انگلیسى‏ها به طور خاص که از مدتها مشغول غارت منابع نفتى ایران بودند، کوتاه شد . آنان که ادامه این روند را براى منافع خود بسیار زیانبار مى‏دانستند، به فکر توطئه‏اى براى ساقط کردن دولت دکتر مصدق مى‏افتند .
بنابر اعتراف امریکایى‏ها، که در اسناد منتشر شده توسط سازمان سیا (CIA) و وزارت خارجه امریکا در سال 1379 منعکس شده است، نمایندگان دستگاه امنیتى انگلیس، موضوع براندازى دولت مصدق و جایگزین کردن یک حکومت کاملا وابسته را به نمایندگان سیا پیشنهاد کردند که با پاسخ مثبت امریکایى‏ها در فروردین 1332/مارس 1952 مواجه شدند .
تحلیل‏گران مسائل سیاسى دو عامل عمده را علت این رویکرد و تغییر سیاست امریکا در حمایت از جبهه ملى مى‏دانند: خست‏یاس دولت امریکا از فریفتن یا به سازش رسیدن با آیة‏الله کاشانى; رهبرى اصیل اسلامى و مردمى نهضت و دیگرى توافق با انگلیس در یک کنسرسیوم که به موجب آن، قرار شد چهل درصد از منابع نفتى و سایر سرمایه‏هاى ملى ایران به امریکا و چهل درصد آن نیز به انگلیس تخصیص یابد . (4)
طرح کودتاى 28 مرداد پس از مطالعات فراوان و بازنگریهاى مکرر توسط طراحان انگلیسى و امریکایى، در قالب طرح تى‏پى آژاکس ( (T.P Ajaax در تاریخ 21 تیر ماه توسط رئیس سازمان سیا، وزیر خارجه امریکا و رئیس جمهور امریکا (آیزنهاور) به امضاى نهایى رسید و با اختصاص بودجه‏اى هنگفت، سرانجام پس از فراهم شدن مقدمات امر، در 28 مرداد 1332 کودتا با موفقیت انجام پذیرفت . (5)
در نتیجه این کودتا، دکتر مصدق از نخست‏وزیرى برکنار شد و حکومت مردمى وى سقوط کرد . شاه، که از بیم اعتراضات و شورشهاى مردمى، از قبل به ایتالیا گریخته بود، پس از کودتا مجددا به ایران بازگشت و به این صورت، سلطه همه جانبه امریکا بر این کشور آغاز شد . امریکایى‏ها تا این اواخر، دخالت مستقیم خود در کودتاى 28 مرداد 1332 را کتمان مى‏کردند (هر چند بر اساس اسناد و مدارک فراوان، دخالت آنها براى ملت ما محرز بود)، تا این که مادلین آلبرایت، وزیر خارجه دولت‏بیل کلینتون، براى نخستین بار در یکى از سخنرانیهاى رسمى خود، در 27 اسفند 1378 بدون هیچ گونه عذرخواهى از ملت ایران، از نقش مستقیم و محورى ایالات متحده امریکا در کودتاى 28 مرداد به صراحت پرده برداشت و گفت:
«در سال 1332 ایالات متحده امریکا نقش مهمى در هماهنگى براى سرنگون کردن رژیم مردمى نخست وزیر محمد مصدق ایفا کرد و دولت آیزنهاور بر این باور بود که این عمل به خاطر دلایلى استراتژیک، قابل توجیه است .»
پس از این اعتراف مهم، دولت امریکا در خرداد 1379 اسنادى را که در آن از نقش مهم دولت امریکا در کودتاى 28 مرداد سخن به میان آمده است، منتشر ساخت .

2 - حمایت و تحکیم پایه‏هاى حکومت استبدادى شاه

حمایت دولت امریکا از شاه پس از 28 مراد 1332 وارد مرحله جدیدى شد و امریکایى‏ها با تمام توان، از شاه حمایت کردند . حمایت مالى امریکا پس از کودتا به طرز شگفت‏انگیزى افزایش یافت . دقیقا 12 روز پس از کودتاى 28 مرداد، شاه از امریکا درخواست وام کرد و امریکا نیز با پرداخت‏یک وام 45 میلیون دلارى به ایران موافقت نمود .
در سال 1330 کمک مالى امریکا به ایران بالغ بر 3/1 میلیون دلار بود، اما این رقم در سال پس از کودتا به 70 میلیون دلار یعنى 60 برابر رقم قبلى رسید و سه سال بعد به 250 میلیون دلار افزایش یافت . (6)
رژیم شاه هر چه پیش مى‏رفت، وابسته‏تر مى‏شد و نفوذ امریکا روزبه‏روز در دستگاه حاکمیت ایران افزونتر مى‏گشت . امریکایى‏ها، که ایران را «جزیره ثبات‏» خود مى‏دانستند، تا آخرین روزهاى حیات سیاسى شاه، دست از حمایت وى برنداشتند . آنها حتى پس از اوج‏گیرى انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى‏قدس سره، در حالى که ملت ایران از جنایات بى حد و حصر رژیم شاه به تنگ آمده بود و یکپارچه و یکصدا نابودى شاه را فریاد مى‏کرد، تلاش کردند به هر شکل ممکن، رژیم شاه را پابرجا دارند .
کارتر، یک سال قبل از پیروزى انقلاب اسلامى (دى ماه 1356) با نادیده گرفتن واقعیتهاى جامعه ایرانى، در جریان یک سفر به ایران، این کشور را «جزیره ثبات‏» در یکى از آشوبزده‏ترین نقاط جهان توصیف کرد و علاقه خود را نسبت‏به رژیم دیکتاتورى شاه چنین بیان نمود:
«هیچ کشور دیگرى در جهان براى برنامه‏ریزى مشترک، از ایران به امریکا و ما نزدیک نیست . هیچ کشور دیگرى براى بررسى مشکلات منطقه‏اى، که مورد علاقه هر دو طرف ما نیز هست، ارتباط نزدیکترى از ایران با ما ندارد و هیچ رهبر دیگرى نزد من احترامى عمیقتر و رابطه‏اى دوستانه‏تر از شاه ندارد .» (7)
کارتر، که همواره در سخنرانیهاى خود، بر رعایت‏حقوق بشر و فضاى باز سیاسى تاکید داشت، در برابر جنایات شاه سکوت اختیار مى‏کرد . در جریان حادثه 17 شهریور 1357 که هزاران زن و مرد مسلمان به دست مزدوران شاه به شهادت رسیدند، دولت امریکا نه تنها سکوت پیشه کرد، بلکه کارتر یک شب پس از فاجعه خونین 17 شهریور، طى تماس تلفنى با شاه، در حالى که از عواقب رفتار خشونت‏بارش در این روز و اوجگیرى مخالفتها بشدت نگران و مضطرب بود، حمایت کامل خود را از حکومت وى اعلام کرد و در تماسى دیگر، ضمن توصیه به خویشتندارى بیشتر، به شاه قول داد که طى اعلامیه‏اى به طور جدى از او حمایت‏خواهد کرد . (8)

3 - تحمیل قانون کاپیتولاسیون و تحقیر ملت‏بزرگ ایران

یکى از اقدامات تحقیرآمیز دولت ایالات متحده امریکا علیه ملت ایران، فشار بر حکومت وابسته شاه براى تصویب لایحه اعطاى مصونیت قضایى به اتباع امریکایى، در مجلس شوراى ملى ایران بود .
به موجب این لایحه، که «کاپیتولاسیون‏» نام داشت، دستگاه قضایى ایران حق نداشت هیچ‏یک از مستشاران، نظامیان، کارمندان و کارکنان امریکایى و نیز خانواده‏ها و وابستگانشان را (که در زمان تصویب قانون بالغ بر چهل هزار نفر مى‏شدند)، تحت پیگرد قانونى قرار دهد . این لایحه در ایران زمانى به تصویب رسید که حتى کشورهاى عقب‏مانده افریقایى و کشورهاى نیمه مستعمره به آن تن نمى‏دادند . (9)
لایحه مذکور ابتدا با فشار دولت امریکا در دوران کابینه اسدالله علم و سپس در مجلس شوراى ملى در 13 مهر ماه 1342 به تصویب رسید و مجلس سنا نیز بر آن صحه گذاشت . در زمان نخست‏وزیرى حسن‏على منصور، در بیست و یکم مهرماه 1343 مجددا این لایحه به مجلس شوراى ملى برده شد و به تصویب نمایندگان مجلس شوراى ملى رسید . (10)
زشتى کاپیتولاسیون به حدى بود که در سالهاى 1342 و 1343 دولت امریکا و ایران اصرار داشتند که این قانون علنى نشود و تا پیش از سخنرانى امام خمینى رحمه الله در چهارم آبان 1343 نیز کسى از آن اطلاع نداشت .
امام خمینى‏قدس سره پس از اطلاع از اصل مصوبه و مفاد آن، چندى بعد در تاریخ چهارم آبان 1343 طى یک سخنرانى مهم و تاریخى به افشاى آن پرداخت و شاه را به دلیل تن دادن به این قانون ذلت‏بار سخت مورد سرزنش و نکوهش قرار داد .
حضرت امام‏قدس سره در آن سخنرانى که منجر به دستگیرى و سپس تبعید آن حضرت به کشور ترکیه شد، تحمیل کاپیتولاسیون بر ملت مظلوم ایران را بزرگترین جنایت امریکا در حق ملت ایران برشمرد و در بخشى از این سخنرانى افشاگرانه، خطاب به ملت ایران فرمود:
«[مجلس] با کمال وقاحت این طرح را از تصویب گذراند . دولت‏با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفدارى کرد . ملت ایران را از سگهاى امریکایى پست‏تر کردند! اگر کسى یک سگ امریکایى را با اتومبیل زیر بگیرد، او را بازخواست مى‏کنند، ولى چنانچه یک آشپز امریکایى شاه ایران را زیر بگیرد، بزرگترین مقام را زیر بگیرد، کسى حق تعرض ندارد . چرا؟ براى این که مى‏خواستند وام بگیرند، امریکا خواست این کار انجام شود . بعد از چند روز، یک وام دویست میلیون دلارى از امریکا تقاضا کردند; در ظرف 5 سال، به منظور هزینه‏هاى نظامى به دولت ایران وام بدهند و در ظرف ده سال سیصد میلیون دلار پس بگیرند . مع ذلک، ایران براى این دلارها خودش را فروخت، استقلال را فروخت، ما را جزو دول مستعمره حساب کرد، ملت مسلمان ایران را در دنیا از وحشیها عقب مانده‏تر معرفى نمود .» (11)

4 - حمله نظامى به طبس

پس از ماجراى تسخیر لانه جاسوسى در تهران توسط دانشجویان و در پى آن به اسارت درآمدن تعدادى از کارکنان و کارمندان سفارت، که حیثیت جهانى امریکا را به شدت خدشه‏دار و ابهت این ابرقدرت را در هم شکست، امریکایى‏ها براى حل بحران گروگانگیرى از طریق سیاسى، از هر درى که وارد شدند، ناکام بازگشتند . پیش شرط امام خمینى‏قدس سره براى مذاکره، تحویل شاه معدوم به ایران بود و امریکایى‏ها به جاى تمکین در برابر خواست ملت‏بزرگ ایران، در فاز نظامى قدم نهادند .
برژینسکى در کتاب توطئه در ایران مى‏نویسد:
«طرح عملیات نجات را من ابتدا به عنوان آخرین چاره یا یک اقدام اضطرارى در صورت به خطر افتادن جان گروگانها تعقیب مى‏کردم و به مؤثر بودن عملیات نظامى، نظیر محاصره دریایى ایران، تصرف جزیره خارک و حملات هوایى به هدفهایى در داخل خاک ایران، بیشتر اعتقاد داشتم .» (12)
امریکایى‏ها پس از بررسیهاى فراوان و با اتکا به عناصر ضد انقلاب و وابسته به رژیم منحوس محمدرضا شاه، که همچنان در داخل کشور به توطئه اشتغال داشتند، در حمله نظامى به ایران مصمم شدند و سرانجام، پس از حصول اطمینان از موفقیت در عملیات نظامى، در پنجم اردیبهشت ماه 1359 شبانه تعدادى از نیروهاى آموزش دیده و ویژه خود را توسط پنج فروند بالگرد و هواپیماى پیشرفته امریکایى در یکى از فرودگاه‏هاى دور افتاده و متروکه، واقع در صحراى طبس پیاده کردند تا از آنجا بر اساس برنامه‏ریزى قبلى و یک زمان‏بندى دقیق، عملیات نظامى خود را شروع کنند اما در نهایت اعجاب و ناباورى، به امر خداوند، هواپیماها و بالگردهاى پیشرفته امریکایى در دام طوفانى سهمگین از شنهاى طبس گرفتار شدند و بشدت به هم برخورد کردند و ناگهان با انفجارهاى مهیب، طبس به جهنمى هولناک و گورستانى وحشت‏انگیز براى امریکایى‏ها تبدیل شد و عملیات نظامى امریکا به طور مفتضحانه‏اى به شکست انجامید .

5 - کودتاى نوژه

از جمله اقدامات براندازانه امریکا پس از شکست‏حمله نظامى به طبس، طرح‏ریزى کودتاى «نوژه‏» در هجدهم تیرماه 1359 بود که قبل از هر اقدامى با شکست مواجه شد . دولت امریکا براى طرح‏ریزى و اجراى این کودتا، هزینه‏هاى سنگینى در نظر گرفته بود . کودتاى نوژه توسط یک ستاد از پاریس به رهبرى شاهپور بختیار هدایت مى‏شد . این ستاد داراى شاخه‏هاى متعدد سیاسى، نظامى و مالى - لجستیکى بود .
شاخه سیاسى ستاد تحت نظارت رضا مرزبان و ابوالقاسم خادم با هدف جذب یکى از علماى وقت و برخى از طرفداران وى فعالیت مى‏کرد . شاخه نظامى آن نیز زیر نظر احسان بنى عامرى (با هدف نفوذ در ارتش، نیروى هوایى، جذب عناصر نظامى و نیروهاى سازمان اطلاعاتى ساواک) و شاخه مالى - لجستیکى با مسؤولیت منوچهر قربانى‏فر (و با هدف تامین مخارج مالى کودتا، تهیه و ارسال کمکهاى تسلیحاتى و تدارکاتى از طریق عراق و قاچاقچیان به عوامل کودتا در داخل کشور) انجام وظیفه مى‏کردند . (13)
امریکایى‏ها براى اجراى موفقیت‏آمیز این طرح، ده‏ها میلیون دلار و صدها میلیون تومان هزینه کردند . کارشناسان، این کودتا را از لحاظ تجهیزات نظامى، که قرار بود از داخل و خارج آن به کار گرفته شود، در تاریخ کودتاهاى جهان بى‏سابقه و کودتاى 28 مرداد 1332 را در مقایسه با آن یک بازى کودکانه مى‏دانند . از این رو، آژانس جاسوسى بین‏المللى امریکا به موفقیت این کودتا بى‏اندازه مطمئن بود . آنها حتى پیامى را که پس از کودتا در روز 21 تیر 1359 از طریق رسانه‏ها مى‏بایست‏خوانده شود، تهیه کرده بودند! در این پیام آمده بود:
«همقطاران عزیز، ساعت موعود فرا رسید ... کلیه واحدهاى ارتش، ژاندارمرى، شهربانى اعلام همبستگى نمودند . هرگونه قاومت‏به شدت سرکوب خواهد شد . آماده اخذ دستورات بعدى باشید . (شوراى نظامى کشور)»
کودتاگران همچنین خانه‏اى را براى استقرار کاظم شریعتمدارى در تهران در نظر گرفته بودند تا وى به عنوان یک رهبر مذهبى، در آنجا مستقر شود و کودتا را تایید کند .
اما به لطف خداوند، قبل از این که کودتا وارد فاز اجرایى خود شود، طى یک عملیات بسیار دقیق و موفقیت‏آمیز، کشف شد و تمامى عوامل آن در داخل کشور دستگیر شدند . (14)

6 - حصر اقتصادى و اقدامات تحریمى علیه نظام جمهورى اسلامى

دولت امریکا از اوائل سال 1359 اقدام به محاصره اقتصادى ایران کرد و تا کنون ادامه یافت و هر سال با جعل قوانین تحریمى بیشتر، حلقه محاصره را تنگتر نمود . امریکایى‏ها یک ماه پس از شروع حصر اقتصادى، به دستور کارتر، تمام اموال و داراییهاى ایران را، که در مؤسسات مالى و بانکهاى امریکایى نگهدارى مى‏شدند، مصادره کردند و حسابهاى بانکى ایران را به طور کامل مسدود نمودند . در تداوم این سیاست، دولت ایالات متحده امریکا با هدف تضعیف قدرت اقتصادى و مالى ایران و به زانو درآوردن نظام نوپاى اسلامى، سیاست «مهار» را در پیش گرفت . در دوران ریاست جمهورى ریگان، مجازاتهاى سنگینى براى مؤسسات و شرکتهاى امریکایى، که قصد سرمایه‏گذارى در بخشهاى نفت و گاز ایران را داشتند، در نظر گرفته شد . دولت امریکا همچنین از تصویب و پرداخت وامها توسط مؤسسات مالى جهانى به ایران جلوگیرى کرد و انتقال فناوریهاى دو منظوره پیشرفته به ایران را در سطح جهانى ممنوع ساخت .
با تصویب و اجراى طرح «داماتو» در زمان ریاست جمهورى کلینتون، تحریم اقتصادى ایران وارد مرحله نوینى شد; زیرا نه تنها شرکتها و مؤسسات امریکایى از هر گونه فعالیت مالى و اقتصادى همچون خرید نفت، انتقال اعتبارات و مبادله ارز، ورود کالا و خدمات ایرانى به امریکا و سرمایه‏گذارى در توسعه و بازسازى صنایع نفتى ایران محروم شدند، بلکه به موجب آن، شرکتهاى غیرامریکایى که بیش از چهل میلیون دلار در سال در صنایع نفتى ایران سرمایه‏گذارى کنند، مشمول تحریمهاى سنگین امریکا قرار مى‏گرفتند .
وارن کریستوفر، وزیر امور خارجه امریکا، در تاریخ 20 اردیبهشت 1373 در اجلاس ویژه امریکاییان - یهودیان که در واشنگتن برگزار شد، اعلام کرد:
«ایران به اعتقاد من، کشورى متمرد است و از این رو، باید این کشور را تحریم و در سطح جهانى منزوى کرد ... واشنگتن تلاش خواهد کرد تا متحدان اروپایى و آسیایى روابط خود با ایران را به شدت تقلیل دهند و امتیازى براى ایران قائل نشوند و از پیوستن این کشور به جامعه ملل استقبال نکنند . ایالات متحده سخت مى‏کوشد تا بر مبناى احساس ضرورتى که به انزواى ایران مى‏کند، این کشور را منزوى نماید و از نظر اقتصادى و مالى تحت فشار قرار دهد .» (15)
این بار نیز به لطف خداوند و تدبیر و درایت رهبر معظم انقلاب و تلاش متخصصان داخلى در تمامى عرصه‏هاى اقتصادى، على‏رغم تلاش وسیع امریکا، این تحریمها نتیجه عکس داد و امریکاییان را که در صدد به زانو درآوردن ایران اسلامى بودند، ناکام گذاشت . برژینسکى، معاون امنیتى رئیس جمهور وقت امریکا در یکى از سخنرانیهاى خود صریحا اعلام کرد:
«تحریمهاى امریکا علیه ایران به دستاوردهاى مهمى نرسیده است و باعث اختلاف بین امریکا و متحدان او شده است . شاید این سیاست را دیگر نتوان ادامه داد و بهتر است‏به منافع دراز مدت امریکا توجه کرد .» (16)

7 - تحریک عراق به جنگ علیه ایران

امریکایى‏ها پس از شکست‏سنگین در کودتاى «نوژه‏» ، تحرکات شدیدى را براى ترغیب صدام به جنگ با ایران آغاز کردند . برژینسکى، مشاور امنیت ملى امریکا، براى آماده سازى عراق براى شروع جنگ و اطلاع‏رسانى به این کشور، سفرهاى محرمانه متعددى به بغداد کرد که مجله ژورنال استریت، مورخ 8 فوریه 1980 یکى از این سفرهاى محرمانه را فاش ساخت . علاوه بر این، مطبوعات اروپایى نیز در همان زمان، از ملاقاتهاى متعدد برژینسکى با صدام حسین خبر دادند . (17)
صدام حسین که پس از سقوط شاه، علاقه وافرى به ژاندارمى امریکا در منطقه از خود نشان مى‏داد، براى تحقق این رؤیاى شیرین، در پى تحریکات و تحرکات سیاسى امریکایى‏ها در نهایت در سى و یکم شهریور 1359 حملات وسیع و گسترده‏اى را به ایران آغاز نمود و هشت‏سال تمام، نظام نوپاى جمهورى اسلامى را درگیر خطرناکترین و طولانى‏ترین نبرد پس از جنگ جهانى دوم کرد . هر چند امریکایى‏ها تاکنون کوشیده‏اند که نقش خود را در تحریک صدام براى حمله به ایران کتمان کنند، اما تجهیز صدام به انواع سلاحهاى جدید جنگى و کشتار جمعى و نیز حمایتهاى رسانه‏اى، سیاسى و بین‏المللى از سوى امریکا و هم‏پیمانان وى، چیزى نیست که بتوان آن را کتمان یا انکار کرد . از این رو، امریکایى‏ها خود ناچار به اعتراف آن شدند .
آلبرایت در سخنرانى مهم خود در کنفرانس شوراى همکارى امریکاییان - ایرانیان، به صراحت اعتراف کرد:
«اکنون به نظر مى‏رسد که جنبه‏هایى از سیاست امریکا در رابطه با عراق، در جریان درگیرى عراق با ایران، به طور قابل تاسفى، بویژه با در نظر گرفتن تجربیات ما با صدام حسین، کوته بینانه‏تر بوده است .»
سایروس ونس، مشاور سابق امنیت ملى کاخ سفید هم رسما اعلام کرد:
«ما در جنگ طولانى و پر خسارت ایران و عراق، علیه ایران بودیم .» (18)
هیچ بعید نیست که در آینده‏اى نزدیک، امریکایى‏ها تحت‏شرایطى، در اعترافاتى مشابه اعترافات گذشته، ناگزیر شوند به نقش مهم خود در راه‏اندازى جنگ علیه ایران اسلامى تصریح کنند; جنگى که حاصل آن تحمیل خسارتهاى سنگین جانى، مالى و معنوى بر نظام نوپاى اسلامى بود .

8 - درگیریهاى نظامى مستقیم در حمایت از رژیم صدام

دولت امریکا در شرایطى که ایران به یک برترى نظامى نسبت‏به عراق دست‏یافته بود، حتى مداخله مستقیم نظامى را نیز از نظر دور نداشت . حمایت امریکا از عراق در جنگ، علاوه بر تجهیز تسلیحاتى عراق، به حضور نظامى در خلیج فارس و سپس درگیرى نظامى منجر شد . در تاریخ 30 شهریور 1366 هنگامى که مقام معظم رهبرى، حضرت آیة‏الله خامنه‏اى، به عنوان رئیس جمهور وقت‏براى شرکت در چهل و دومین اجلاس مجمع عمومى سازمان ملل متحد و براى ایراد یک سخنرانى عازم نیویورک بود، امریکایى‏ها براى تحت الشعاع قرار دادن تلاش‏هاى سیاسى جمهورى اسلامى ایران در عرصه بین‏المللى و در آستانه ایراد سخنرانى ایشان، کشتى تدارکاتى هشتصد تنى «ایران اجر» را توسط دو فروند بالگرد نظامى، که از عرشه کشتى «فریگت جارت‏» پرواز کرده بودند، مورد حمله قرار دادند . در جریان این حمله، از مجموع 31 سرنشین کشتى، 3 تن شهید، 2 تن مفقود و 26 تن دیگر که تعدادى از آنها زخمى بودند به اسارت نیروهاى امریکایى درآمدند و کشتى نیز پس از مدتى در آبهاى خلیج فارس غرق شد . (19)
دو هفته بعد (16 مهر 1366) نیز بالگردهاى امریکایى در تهاجمى دیگر، قایقهاى گشتى سپاه پاسداران را که در آبهاى خلیج‏فارس مشغول گشت‏زنى بودند، مورد حمله قرار دادند . (20) همچنین تهاجم وحشیانه ناوهاى امریکایى به ناوچه «سهند» و حمله نظامى امریکا به سکوهاى نفتى ایران از دیگر اقدامات مستقیم نظامى امریکا در طول جنگ تحمیلى بود . (21)

9 - انهدام هواپیماى مسافربرى جمهورى اسلامى ایران

یکى از اقدامات وحشیانه امریکا در اواخر جنگ تحمیلى، که از عمق خصومت امریکایى‏ها نسبت‏به نظام جمهورى اسلامى حکایت مى‏کند، حمله ناو امریکایى به هواپیماى مسافربرى جمهورى اسلامى ایران در تاریخ 12 تیر ماه 1367/3 ژوئیه 1988 است . این هواپیماى مسافربرى، که از نوع ایرباس و متعلق به شرکت هواپیمایى جمهورى اسلامى ایران (ایران ایر) بود، در یک پرواز معمولى از بندر عباس به مقصد دبى در حالى که هنوز سقف ارتفاع پرواز مورد نظر را به دست نیاورده بود، در حرکت‏بود که ناگهان بر فراز آبهاى ایران و در حوالى جزیره «هنگام‏» ، هدف دو فروند موشک قرار گرفت و منهدم شد . در جریان این حمله غیر انسانى، تمامى 290 نفر مسافر و خدمه هواپیما، که 118 نفر از آنها را فقط زن و کودک تشکیل مى‏دادند، به شهادت رسیدند . این موشکها از یک ناو امریکایى مستقر در خلیج فارس، موسوم به «وینسنس‏» که خود نیز به آبهاى سرزمین ایران تجاوز کرده بود، شلیک شدند . (22)
سران کاخ سفید نه تنها بابت این جنایت از ملت ایران عذرخواهى نکردند، بلکه در اقدامى بهت‏انگیز به فرمانده ناو «وینسنس‏» به خاطر ارتکاب این جنایت، مدال افتخار دادند .

10 - سازماندهى، هدایت و پشتیبانى نیروهاى ضد انقلاب

پس از پیروزى انقلاب اسلامى، دولت امریکا براى سلطه مجدد بر ایران، کوشید در کادر مدیریت کلان نظام نفوذ کند . این امر با توجه به ترکیب خاص دولت موقت، که عمدتا از طرفداران ارتباط دوستانه و نزدیک با امریکا بودند، کار دشوارى نبود . ایالات متحده از سوى دیگر، تلاش کرد تا جنبشهایى تحت عنوان «جنبشهاى تجزیه طلبانه‏» در غرب، جنوب و شمال کشور سازماندهى و علیه نظام تحریک کند . به همین دلیل، نظام جمهورى اسلامى در بخشهایى از کشور همچون کردستان، خوزستان، ترکمن صحرا، آذربایجان، سیستان و بلوچستان تا مدتها با چنین جریانهایى درگیر بود .
علاوه بر این، منافقین نیز از هنگام ورود به فاز شورشهاى مسلحانه و عملیاتهاى تروریستى بسیار وسیع از سال 1360 به بعد، حت‏حمایت‏خاص دولت امریکا قرار گرفتند و امریکا در طول 25 سال پس از پیروزى انقلاب، با تقویت و پشتیبانى مادى و معنوى گروه‏هاى تروریستى، که به ایجاد رعب و وحشت، گسترش دامنه ناامنى در کشور و حذف شخصیتهاى برجسته نظام روى آورده‏اند، سعى کرده است جمهورى اسلامى را با یک بحران امنیتى و مدیریتى مواجه سازد .
پس از ناکامى منافقین نیز امریکایى‏ها با اعطاى پناهندگى سیاسى و در اختیار نهادن امکانات رفاهى، تبلیغى و رسانه‏اى، همواره مزاحمتهایى براى نظام ایجاد کردند . کنگره امریکا رسما براى حمایت از منافقین و براندازان نظام، 20 میلیون دلار تصویب کرد و دو فرستنده پر قدرت به نام «رادیو آزادى‏» و «رادیو فردا» را تاسیس نمود و در اختیار آنها قرار داد . دروغگویى امریکا در مبارزه با تروریسم زمانى آشکارتر شد که امریکایى‏ها به این بهانه، عراق را مورد تاخت و تاز خود قرار دادند، اما در مقابل دیدگان جهانیان، پس از تسلط بر عراق، با منافقین مستقر در عراق معاهداتى علیه نظام جمهورى اسلامى برقرار کردند که یک بار دیگر، عدم صداقت آنها را در مبارزه با تروریسم در معرض قضاوت جهانیان قرار داد .

11 - فضاسازى سیاسى و تبلیغاتى علیه نظام جمهورى اسلامى

دولت امریکا، که از حمایت هشت‏ساله‏اش در طول تهاجم عراق و درگیریهاى مستقیم با نیروهاى ایران و دیگر اقدامات تخریبى طرفى نبسته بود، پس از قبول قطع‏نامه، به جنگ روانى علیه ایران روى آورد و به فضاسازى سیاسى و بمباران تبلیغاتى شدید علیه ایران پرداخت .
از آن سال به بعد دولت امریکا با طرح مستمر ادعاهایى بى‏اساس و واهى، همچون «نقض حقوق بشر» در ایران، «حمایت ایران از تروریسم و گروه‏هاى تروریستى در جهان‏» ، «تلاش ایران براى دستیابى به سلاحهاى کشتار جمعى‏» (سلاحهاى هسته‏اى، شیمیایى و میکروبى) و «اختلال در روند صلح خاورمیانه‏» ، کوشید تا هم نظام مقدس جمهورى اسلامى را از لحاظ سیاسى منزوى سازد و هم مانع پیشرفت ایران در زمینه تکنولوژى هسته‏اى و فناوریهاى نوین در زمینه‏هاى فضایى، موشکى و دفاعى شود . از این رو، با قرارداد تکمیل نیروگاه اتمى بوشهر توسط روسیه شدیدا مخالفت کرد و تحریم فناوریهاى هسته‏اى و موشکى ایران را در کنگره امریکا در خرداد 1377 به تصویب رساند و با تحمیل راى خود در اجلاس سران هفت کشور صنعتى اروپا، ایران را از برخوردارى فناورى دو منظوره (23) محروم ساخت، هر چند در خلال این مدت، دانشمندان و مغزهاى مبتکر و خلاق ایرانى در سایه توکل به خدا، اعتماد به نفس و تلاش نستوهانه خود، به تکنولوژى حساس و ارزشمند هسته‏اى دست‏یافتند .
موفقیت ایران در دستیابى به فناورى هسته‏اى موجب شد تا امریکایى‏ها بار دیگر یک جنجال بى‏سابقه و جنگ روانى شدید علیه ایران را در آستانه سفر هیات تحقیق آژانس بین‏المللى اتمى به ایران به راه بیندازند که البته بى‏ارتباط با رسوایى و ناکامى امریکا و انگلیس از کشف سلاحهاى کشتار جمعى در عراق نبود . این موضوع، که مهمترین دستاویز و بهانه امریکا و انگلیس در تهاجم به عراق بود، اکنون به یک عامل بحران‏زا و اهرم فشار براى دولت امریکا و انگلیس تبدیل شده است و امریکا براى برون‏رفت از این بحران بزرگ، تلاش مى‏کند تا با تشدید جنگ روانى علیه ایران، توجه افکار عمومى جهان و مردم امریکا را از داخل به سوى ایران معطوف سازد . آخرین شرارت امریکاییان در این راستا فشار بر شوراى حکام آژانس انرژى اتمى براى صدور قطعنامه علیه ایران بود که در پى این فشارها امریکایى‏ها موفق شدند على‏رغم اعلان رضایت «البرادعى‏» دبیر کل آژانس انرژى اتمى در جریان دیدار اخیرش از تاسیسات هسته‏اى ایران، در اقدامى کاملا سیاسى و غیرمتعارف بدون اخذ راى، قطعنامه شدیداللحنى را علیه ایران به تصویب برسانند .
ادعاهاى بى‏اساس دیگر، مانند دخالت ایران در انفجارهاى «ظهران‏» عربستان در آبان 1374، طراحى انفجار مرکز تجارت جهانى در نیویورک، انفجار هواپیما بر فراز «لاکربى‏» ، پناه دادن به اعضاى شبکه تروریستى القاعده، کارشکنى در امور افغانستان و در نهایت، نفوذ نگران کننده و تهدیدآمیز ایران در عراق از دیگر محورهاى جنگ تبلیغاتى امریکا علیه ایران هستند که على‏رغم طرح مکرر آنها، تاکنون هیچ مدرک و سند متقن و قابل قبولى براى اثبات دعاوى خود اقامه نکرده است .

مواردى دیگر از شرارتها و اقدامات خصمانه امریکا

12 - توقیف اموال، دارایى‏ها و تجهیزات پیشرفته نظامى که قبل از انقلاب خریدارى شده و در زمان جنگ به شدت مورد نیاز جمهورى اسلامى ایران بودند;
13 - مخالفت و ممانعت از عبور خطوط لوله نفت و گاز آسیاى میانه از خاک ایران;
14 - اعمال فشار بر ترکیه براى لغو قرارداد 20 میلیارد دلارى خرید گاز از ایران;
15 - تحریک همسایگان، بخصوص امارات متحده عربى، براى طرح ادعاهاى ارضى در خصوص جزایر سه گانه ایرانى در خلیج فارس;
16 - بازسازى طرح فروپاشى شوروى براى فروپاشى نظام جمهورى اسلامى;
17 - مسلط کردن طالبان بر افغانستان براى مخدوش جلوه دادن چهره اسلام و ایجاد مزاحمت‏براى ایران;
18 - تحریک آشوبگران و حمایت علنى و رسمى از شورشهاى خیابانى 18 تیر 1378 و خرداد 1382 .

پى نوشت ها:

1) مدرس حوزه، کارشناس ارشد فلسفه، محقق و نویسنده .
2) در سایت اینترنتى سازمان جاسوسى امریکا (CIA) ، به صراحت از ایران به عنوان یک منطقه استراتژیک نام برده شده است:
[strategic location on the persian Gulf and strait of Hormuz, which are vital maritime pathways for crude oil transport.]
منطقه استراتژیک خلیج فارس و تنگه هرمز که گذر راه حیاتى دریایى براى حمل نفت‏خام است .
3) ر . ک .: کامران غضنفرى، امریکا و براندازى جمهورى اسلامى ایران; حسن واعظى، ایران و امریکا (بررسى سیاستهاى امریکا در ایران) .
4) شهریار زرشناس، اشاراتى درباره لیبرالیسم در ایران .
5) براى آگاهى بیشتر از مشروح ماجراى کودتا بر اساس اسناد سازمان سیا و وزارت خارجه امریکا ر . ک .: حسن واعظى، پیشین، ص 57; اسرار کودتاى 28 مرداد شرح عملیات آژاکس پى . ام . وود هاوس، ترجمه نظام دربندى; حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى .
6) حسن واعظى، پیشین، صص 65 - 64 .
7) همان، ص 77 .
8) مایکل لدین و ویلیان لوئیس، کارتر و سقوط شاه، ترجمه ناصر ایرانى، ص 39 .
9) سید جلال الدین مدنى، تاریخ سیاسى معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامى، ج 2، ص 95 .
10) عباسعلى عمید زنجانى، انقلاب اسلامى و ریشه‏هاى آن، نشر کتاب سیاسى، ص 466 .
11) صحیفه امام، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینى رحمه الله، 1371، ج 1، ص 415 .
12) توطئه در ایران، ترجمه محمود مشرقى، انتشارات هفته، 1362، ص 188 .
13) موسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى، کودتاى نوژه، چاپ دوم، 1368، بخش دوم (تدارک کودتا - برنامه و سازمان کودتا) از ص 101 به بعد .
14) همان، صص 39 - 32 .
15) حسن واعظى، پیشین، ص 185 .
16) رابطه؟! (بررسى موضوع رابطه ایران و امریکا از منظر تحولات بعد از دوم خرداد)، ناشر روزنامه سلام، ص 153 .
17) تایمز لندن، 17 ژوئن 1980 به نقل از حسن واعظى، پیشین، ص 100 .
18) رابطه؟! (بررسى موضوع رابطه ایران و امریکا از منظر تحولات بعد از دوم خرداد)، ناشر روزنامه سلام، ص 151 .
19) مرکز مطالعات وتحقیقات جنگ، روز شمار جنگ ایران و عراق، اسکورت نفتکش‏ها (دخالت مستقیم امریکا در جنگ)، ج 50، صص 715 - 714 .
20) همان، (مقدمه) ص 10 .
21) عباس هدایت‏خمینى، شوراى امنیت و جنگ تحمیلى، دفتر مطالعات سیاسى و بین‏المللى، 1370، ص 22 .
22) همان، ص 223 .
23) فناورى دو منظوره‏» به فناوریهایى اطلاق مى‏شود که هم مى‏توان از آنها استفاده صلح‏آمیز کرد و هم مى‏توان آنها را در جهت اقدامات تخریبى و جنگ‏طلبانه به کار گرفت; مانند فناورى هسته‏اى و فناوریهاى مربوط به علم شیمى یا هوا - فضا .

منبع: درگاه پاسخگویی به مسایل دینی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۲ ، ۱۶:۱۳
0

ماجرای نبش قبر حضرت رقیّه(ع) در سال ۱۲۴۲ شمسی


عالم بزرگوار مرحوم آیت‌الله علامه “ملاّ محمّد هاشم خراسانی”* می‌نویسد: عالم جلیل شیخ محمّدعلی شامی که از جمله علمای نجف اشرف بود به حقیر فرمود: جدّ مادری من، جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علم‌الهدی منتهی می‌شد و سنّ شریفش بیش از ۹۰ سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیّه دختر امام حسین علیه‌السلام را در خواب دید که فرمودند: «به پدرت بگو: به والی بگوید: میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند.»

دختر به سیّد عرض کرد، ولی سیّد از ترس اهل تسنّن، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطی سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد. شب سوّم دختر کوچک سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، باز ترتیب اثری نداد. شب چهارم خود سیّد حضرت رقیّه را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: چرا والی را خبردار نکردی؟!

سیّد بیدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباس‌های پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند.

صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم.

حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلام‌الله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است.

سیّد در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند، هی می‌گفت: «ای وای بر من.. وای بر من.. به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمی‌کنم، می‌ترسم بدن را منتقل کنم  و دیگر به عنوان “رقیّه بنت الحسین” شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.

سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه می‌کرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند.

وقت نماز که می شد سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه می‌گذاشت. پس از فراغ از نماز برمی‌داشت و بر زانو می‌نهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد. و از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید. دعای سیّد به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را “سیّد مصطفی” گذاشت.

آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت؛ او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف حضرت رقیّه و امّ کلثوم و سکینه را به سید ابراهیم واگذار کرد.

این قضیه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است: «فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب» « آن سیّد جلیل وارد قبر شد و پارچه ای بر او پیچید و او را خارج نمود، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده، و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود.»

پس از درگذشت سیّد ابراهیم، تولیت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیّد مصطفی و بعد از او به فرزندش سیّد عبّاس رسید.

فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی معروف و مشهور به “مستجاب الدعوه هستند به گونه‌ای که هر گاه دست خود را به موضع دردناک بیماری بگذارند فوری آرام می‌شود و این اثر را از جدّ بزرگ خود به ارث برده‌اند که این خاصیت، ناشی از نگهداری بدن شریف آن مظلومه به مدت سه شبانه‌روز است.

این موضوع پیش از این به صورت روضه‌خوانی از سوی حجت‌الاسلام سید حسین مؤمنی و حجت‌الاسلام سید عبدالله فاطمی‌نیا، در حرم مطهر امام رضا(ع) خوانده شده و مورد تأیید علما نیز قرار گرفته است.


*ملامحمد هاشم خراسانی معروف به ثقةالاسلامی در سال (۱۲۴۲ ش) (۱۲۸۰ ق) در مشهد به دنیا آمد. پس از فرا گرفتن مقدمات علوم، رهسپار نجف اشرف گردید و در مدت دوازده سال از محضر عالمانی همچون آخوند خراسانی و سید اسماعیل صدر بهره‏مند شد. ملاهاشم خراسانی پس از بازگشت از نجف، راهی مشهد گردید و در حوزه درس آیت‏اللَّه سیدعلی حائری یزدی شرکت جُست و از آن پس به تحقیق و تالیف همت گمارد. آثار متعددی از ملامحمدهاشم خراسانی به جای مانده که مهم‏ترین آنها عبارتند از: مُنتَخَبُ التواریخ به فارسی در تاریخ معصومان و برخی از امامزادگانِ مدفون در ایران و نیز علمایی که در مشهد، هرات، اصفهان و شیراز به خاک سپرده شده‏اند ؛ حُسنُ العاقبةُ فی سَعادَةِ الخاتَمه و نیز غایةُ الآمال فی حُسنِ خواتیم الاعمال. این عالم و مورخ گرانقدر سرانجام در بیست و هشتم اسفند ۱۳۱۲ش برابر با سوم ذی‏حجه ۱۳۵۲ق در هفتاد سالگی در مشهد به لقاءاللَّه پیوست و در همان شهر به خاک سپرده شد.

مشرق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۲ ، ۲۱:۳۹
0