جذب یا دفع نخبه های خارجی؟؟؟ غربیها سفیر فرهنگیجذب میکنند؛ ما سفیر فرهنگی اخراج!
گروه فرهنگی - رجانیوز: سه چهار ماهی میشود که چند نفر از مترجمان کشورمان بصورت همزمان ترجمه آخرین رمان یک نویسنده افغانی الاصل را آغاز کردهاند و هر کدام تلاش میکنند زودتر و شاید بهتر از دیگران این ترجمه را به دست انتشاراتیها برسانند تا آنها هم چند هزار نفر ایرانیای را که برای خواندن کتابهای این نویسنده لهله میزنند سیراب کنند.
به گزارش رجانیوز، از روز آخر خردادماه که آخرین رمان خالد حسینی منتشر شد این روند در ایران کلید خورده است؛ روندی که شاید روی کاغذ چندان توجیه پذیر نباشد اما واقعیت دارد. سومین رمان نویسندهای افغانی الاصل که حالا در آمریکا روزگار میگذراند برای کتابخوانهای ایرانی یک اتفاق ویژه در حوزه ادبیات حساب میشود. مدیریت فرهنگی آمریکا یک افغانستانی را از بیخ گوش ما برداشت و برد و بزرگش کرد تا این نویسنده که زبان مادریاش فارسی است، به انگلیسی رمان بنویسد و بعد مترجمان و ناشران ایرانی مسابقه بگذارند برای ترجمه اثرش به فارسی و فروشش به همسایگان و همزبانهای سابق همان نویسنده! اوضاع کمی پیچیده و البته خیلی جالب است.
کاری که آمریکا با خالد حسینی کرده است در مورد بسیاری از نویسندگان سایر کشورها هم انجام شده و اینچنین آمریکا سفیرانی از ملیتهای مختلف برای خود برگزیده و دوباره به همان کشورها صادر کرده است. نیت و خوی پلید و منفعت طلب آمریکاییها را که کنار بگذاریم این اتفاق نشاندهنده فهم درست آنها از ظرفیت و تاثیرگذاری هنر و البته شناختشان از مدیریت فرهنگی است.
همین فهم و شناخت است که آنها را وامیدارد از هزارها کیلومتر آنطرفتر یک فارسی زبان را جوری هدایت کنند تا نه فقط در زبان که حتی در اندیشه هم آمریکایی بنویسد و بعد ترجمهاش را قالب کنند به همزبانان سابق او.
مهاجرت نخبگان افغانی از ایران
رایزن فرهنگی افغانستان در ایران چندی پیش در گفتگو با تسنیم گفته بود: «کشور ما اکنون به وضعیتی رسیده است که بیش از 80 درصد خانوادههای افغان حداقل یک یا دو فرزند خود را به کشورهای غربی و اروپایی فرستادهاند، که این افراد در درازمدت وابستگیهای فرهنگی خود را از دست میدهند و این اصلا به نفع منطقه، زبان فارسی و کشور افغانستان نیست.»
او همچین از روند معکوس نخبگان افغانی از ایران خبر داده بود: «با توجه به عدم حق اشتغال افغانها در ایران، بسیاری از دانشجویان ما به دلیل افزایش هزینههای تحصیل از دانشگاههای ایران ترک تحصیل کردهاند، برای نمونه در سال جاری صدها دانشجوی افغان از دانشگاه بینالمللی امام خمیین(ره) قزوین در نیمه تحصیل انصراف دادند، همین وضع در دانشگاه فردوسی مشهد نیز تکرار شد، بنابراین این افراد که راهی جز رفتن به کشورهای دیگر پیش روی خود ندارند، از طرف دیگر کشورهای غربی نیز با فراهم کردن زمینه آنها را به سمت خود جذب میکنند.»
شاید شنیدن این خبر برای کسانی که تصورشان از حضور افغانها در ایران کارگران ساختمانی است خوشایند باشد که روند مهاجرت معکوس شده است، اما باید توجه داشت که اتفاقاً اینجا این نخبگان افغانی هستند که دارند ایران را ترک میکنند. کسانی که با حضور در ایران میتوانستند سفیرانی برای فرهنگ ایران باشند و در نگاهی حداقلی و خارج از چارچوب شعائر دینی، حداقل با رشد فرهنگی کشور همسایه ما، از مشکلاتی که از سوی مرزهای شرقی ما را تهدید میکند بکاهند.
اخراج شاعر افغان همزمان با استقبال از پیشنهاد اعطای حق شهروندی به نخبگان مهاجر افغانی
چندی پیش علیمحمد مودب پیشنهاد اعطای حق شهروندی به نخبگان مهاجر افغانی را مطرح کرده بود که اتفاقاً مورد استقبال علی جنتی -وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی- هم قرار گرفت. اما دقیقاً چند روز بعد از این استقبال مشخص شد که حکم اخراج و انفصال از تحصیل یک شاعر افغانی در مقطع دکترای دانشگاه علامه طباطبایی قطعی شده است.
قنبرعلی تابش، شاعر و طلبه اهل افغانستان که در تهران و در دانشگاه علامه طباطبایی مشغول به تحصیل در رشته علوم سیاسی و در مقطع دکترا بود از ابتدای سال تحصیلی 92-93 ناگهان با نامهای مواجه میشود که از طرف مراجع ذیصلاح به دانشگاه ابلاغ شده بود تا از ادامه تحصیل او جلوگیری کرده و اورا ملزم به خروج از ایران مینمود.
جمع آوری امضا توسط شاعران متعهد و پادرمیانی شاعرانی چون علی معلم دامغانی و علیرضا قزوه و حتی پیگیریهای غلامعلی حداد عادل رییس فرهنگستان علوم هم نتیجه نداد و نهایتاً به این شاعر افغان گفته شد که باید دو سال برود به کشور خودش خدمت کند و بعد برگردد!
قنبرعلی تابش هم ضمن تشکر از این پیگیریها گفته است ناچار است که ایران را ترک کند و البته اعلام کرده که احتمالاً برای ادامه تحصیل راهی جز رفتن به کشورهای مالزی، هند و حتی اروپایی ندارد. جالب است که آقای تابش از افرادی هم بود که بارها در جلسات سالانه شعرخوانی شاعران در حضور رهبر انقلاب حضور پیدا کرده و شعر خوانده بود. اما حالا این شاعر که چند ماه بیشتر به پایان دوران تحصیلش نمانده بود مجبور است ایران را ترک کند و برود دنبال خدمت به کشورش!
از تابش افغانی تا پلیسیه فرانسوی
قنبرعلی تابش تنها نمونه از این فرصت سوزیها نیست. سید ضیاء قاسمی هم یکی دیگر از شاعران خوش ذوق افغانی بود که چند سال قبل مجبور به ترک ایران شد و در سوئد اقامت گزید. او در آخرین سخنانش قبل از ترک ایران گفته بود: «ایران برای من نه رفتار راننده تاکسیها است و نه توهین های صف نانوایی. ایران برای من حوزه هنری است؛ جایی که 21 سال پیش بزرگ مردی مثل علی معلم در آنجا با من مشوقانه برخورد کرد و آینده شاعری من را مشخص کرد. من در تمامی این 21 سال فرزند حوزه هنری بودهام و هر کجا که بروم، روزی دوباره به سوی آن بازخواهم گشت.»
اما «بروکراسی نفهم» فقط پیش پای نخبگان افغانستانی و پاکستانی و یا کشورهایی از این دست سنگ نیانداخته است. چندی پیش خبر خروج یک استاد دانشگاه فرانسوی هم منتشر شده بود.
ژولیان پلیسیه مردی فرانسوی الاصل بود که شیعه شده ونام خود را به یاسین علی تعییر داده بود. با یک ایرانی ازدواج کرده و دو فرزند داشت. در رشته اقتصاد اسلامی در دانشگاه تدریس میکرد و دوستانش او را چنین توصیف میکردند: «پیش از نماز عبا می انداخت و قرآن حفظ می کرد و وقت اذان هرجا بود خودش را به نزدیکترین مسجد می رساند.»
اما شرایط سخت برای گرفتن تابعیت ایرانی موجب شد تا او از خیر زندگی از ایران بگذرد و ناچار شود دوباره برگردد به فرانسه.
کشورهای غربی تنها بر اساس منافع خود میزبان نخبگان سایر کشورها میشوند و اما مایی که علاوه بر منافع خویش از نظر تقیدات دینی و انسانی هم موظف به این امر هستیم، اینچنین با این افراد برخورد میکنیم و با دستان خودمان ظرفیتهای کم توقع و کم هزینه را میسوزانیم.