آوارگان سوری در خیابانهای استانبولنویسنده و روزنامه نگار عرب تأکید کرد، "الکسا" نام موج سرمایی است که کشورهای عربی را فرا گرفته و آنها را رسوا کرده است.
به
گزارشمصاف به نقل از پایگاه خبری شبکه العالم، "رشاد ابو شاور" در مطلبی
در القدس العربی نوشت: نخست از کشورهای ثروتمند (عربی) شروع می کنیم .. سیل
خیابانهای شهر ریاض را در بر گرفته که البته این موضوع جدیدی نیست و قبلا
نیز اینگونه حوادث صورت گرفته و ما را شوکه کرده است؛ این درحالی است که
عربستان کشور فقیری نیست و درآمد نفتی آن به میلیاردها دلار می رسد .. پس
چرا خیابانهای این کشور در آب غرق می شود ؟!
وی افزود: زیرساختها دلیل این مسأله است .. این شهر فاضلاب ندارد و نمی
تواند آبهای جاری شده در خیابانها را هدایت کند .. این امر به معنای آن است
که مؤسسه ها و نهادها هیچ نقشی ندارند، هیچگونه بازخواستی نیست و از
اشتباهات گذشته درس گرفته نمی شود.
ابوشاور خاطرنشان کرد: اگر خیابانهای غزه غرق در آب می شود این امر
غافلگیر کننده نیست، زیرا غزه نه نفت دارد و نه میلیاردها دلار سرمایه و
بسیاری از زیرساختهای آن که همان تونلها هستند در دوران مرسی تخریب شد.
ابوشاور تأکید کرد: کشورهای عربی منطقه این صفتها را دارند: فساد، سوء مدیریت، نبود آموزش .
وی ادامه داد: چند روز قبل "عمرالسعید" شهروند عربستانی به دلیل درخواست
حکومت مشروطه سلطنتی، به تحمل 400 ضربه شلاق و 4 سال زندان محکوم شد.
ابوشاور با اشاره به اوضاع بسیار بد آوارگان سوری اظهار داشت: الکسا کسانی
را که خود را نگران آوارگان سوری نشان می دادند رسوا کرد؛ آنهایی که
دختران کم سن و سال آواره سوری را برای لذت خود و به بهانه حمایت از این
دختران مورد سوء استفاده قرار داده و پس از استفاده فورا دور انداختند.
این نویسنده فلسطینی خاطرنشان کرد: اوضاع فعلی آوارگان سوری مانند وضعیت
ما فلسطینی ها پس از نکبت سال 48 است .. هنگامی که در سال 1951 برف بارید
درحالیکه ما در اردوگاه های بیت لحم و الدهیشه و ... بودیم. در آن زمان من
به همراه خانواده ام در این اردوگاه ها زندگی می کردم.
وی افزود: در آن سال ما به حال خود رها شده بودیم و مجبور بودیم در چادرها
و روی گل و لای بخوابیم درحالیکه آب از سقف می چکید و ما گرسنه بودیم ..
ما در سرما و گرسنگی رنج می کشیدیم و هیچ دستی برای نجات ما دراز نمی شد.
ابوشاور تأکید کرد: پس از بارش برف و موج سرمای الکسا، رنجهایمان را در
اردوگاه الدهیشه به یاد آوردم و اکنون به یاد خانواده های سوری خود در
اردوگاه الزعتری (اردن) و اردوگاه های لبنان هستم و رنج و مشکلات آنان را
درک می کنیم .
ابوشاور اظهار داشت: اعراب در آن زمان دست کمک به سوی ما دراز نکردند و تاریخ دوباره (در سوریه) تکرار شد.
ابوشاور تأکید کرد: باید برای وضعیت آوارگان عرب گریه کنیم .. فلسطینیها، عراقی ها و سوری ها همگی فرزندان این امت ستمدیده هستند.
وی گفت: الکسا اعراب را رسوا کرد و نشان داد که آنان چیزی از برادری نمی
دانند. سرزمینی که با یک وجب آب غرق می شود و هیچ کارخانه ای در آن وجود
ندارد و تنها ارتباط آن با فن آوری استفاده های پلیسی برای جمع آوری
اطلاعات از افراد مشکوک است.
ابوشاور خاطرنشان کرد: اوضاع تأسف بار اعراب بر هیچ کس پوشیده نیست ولی الکسا آنها را نزد دیگران رسوا کرد.
به
گزارش مصاف به نقل از شیعه نیوز، طی آخرین خبر، تروریست های تکفیری سپاه
صحابه به منطقه ای از کویته که در ان شیعیان به کسب و کار می پردازند حمله
کردند و مغازه های انان را به آتش کشیدند، و شیعیان در برابر این حمله
متجاوزگرایانه سکوت نکردند و به مقابله و ایستادگی در مقابل تروریست های
تکفیری پرداختند. گفته می شود پلیس پس از آن که در محل وقوع حادثه شد هیچ
اقدامی را علیه متجاوزین انجام ندادند.
احزاب و رهبران شیعه نسبت به این رخداد اعتراض کردند و پلیس پاکستان را متهم به همکاری با تروریست های تکفیری دیوبندی کردند.
قتلِ مشکوک کتابفروش افغانی که کتابهای شیعی میفروخت
به
گزارش مصاف به نقل از شبستان ، هفته گذشته در افغانستان اتفاقی رخ داد که
شاید شنیدن در وهله نخست به ظاهر اتفاق جدیدی نباشد و بارها پیش از آن رخ
داده باشد، اما بطن حادثه متفاوت است. آخرین روز هفته گذشته ساعت 10 صبح
زمانی که عبدالله معروف به عزیز کتابفروش به کتابفروشی خود در شهر غزنی در
یک کیلومتری فرماندهی پلیس این شهر میرفت، توسط یک موتورسوار به ضرب
گلوله کشته شد. یکی
از فعالان فرهنگی افغانستان، امروز در گفتگو با خبرنگار تسنیم این واقعه
را این گونه شرح داد: عزیز کتابفروش از شیعیان افغانستان بود که طی سالهای
اخیر بارها برای خرید کتاب به تهران به ویژه به قم سفر میکرد، او قرآن و
کتابهای مذهبی را که عمدتاً در قم منتشر میشدند، خریداری میکرد و در
افغانستان به فروش میرساند، عمده شیعیان شهر غزنی از کتابفروشی عزیز به
جدیدترین کتابهای منتشر شده مذهبی در ایران دسترسی داشتند.
به گفته همکاران عبدالله معروف به عزیز کتابفروش، روز چهارشنبه هفته گذشته
فرد ناشناسی به کتابفروشی مراجعه کرده و میخواهد قرآن خریداری کند، عزیز
به او میگوید که تمام قرآنهایم روز گذشته به یکی از مشتریانم فروخته شده
است، هفته آینده مراجعه کن تا برایت قرآن بیاورم. این فرد با اشاره به
کتابهای مذهبی شیعه و منتشر شده در ایران میگوید، این همه کتاب کافری
داری اما قرآن نداری و ظاهرا مجادلهای لفظی میان آنها اتفاق میافتد.
این فعال فرهنگی که به دلیل ناامنیهایی مشابه با همین قضیه ، مایل نیست
نامش مطرح شود میگوید:فردای آن روز عزیز کتابفروش توسط یک موتورسوار در
محل کارش کشته میشود، هنوز هیچ دلیل رسمی برای علت این واقعه شرح نشده
است؛ اما همکاران و اهالی محل او به دلیل وقوع اتفاقات مشابه معتقدند
احتمالا ماجرای کشته شدن او مربوط به ماجرای روز گذشته او و کتابهایی که
او از ایران برای فروش گذاشته بود است.
طی 10 سال اخیر بیشترین کتابهایی که در افغانستان به فروش رفته است،
کتابهایی هستند که در ایران منتشر میشوند، از میان تمامی کتابهایی که
در ایران منتشر میشوند، کتابهایی با موضوعات فلسفی، قرآن، دین،
تاریخ، حقوق، ادبیات و سیاست بیشترین استقبال را داشتهاند.
کتابفروشی در افغانستان یکی از مشاغل کمدرآمد و در عین حال سخت است،
مالیاتهای سنگین و وضع قوانین گمرکی برای محمولههای سنگین از جمله موانع
و مشکلاتی است که بر دشواری این حرفه در افغانستان افزوده است، این در
حالی است که بنا به گفته رئیس تعاونی ناشران و کتابفروشان افغانستان متوسط
فروش روزانه کتابفروشهای افغانستان 200 تا 300 تومان است، بنابراین اغلب
کتابفروشان توان پرداخت مالیاتهای سنگین و اضافه بردرآمد خود را ندارند.
همچنین شیوه سنتی کتابفروشی در افغانستان یعنی همان کتاب فروختن در کنار
پیادهروها موجب شده تا کتابفروشیها و نمایشگاههای کتاب در این کشور
چندان رونقی نداشته باشند و مردم اغلب کتابهای خود را از دستفروشان تهیه
کنند.
واردات کتابهای مذهبی از ایران؛ راهی برای مقابله با شیوع اندیشههای وهابیت
بخش عمدهای از کتابهای موجود در افغانستان از ایران وارد میشوند، عمده
واردکنندگان کتاب از ایران در افغانستان شیعیان هستند که تلاش دارند با
عرضه کتابهای نویسندگان و ناشران ایرانی به ویژه کتابهای مذهبی با شیوع
اندیشههای وهابی که عمدتاً از طریق واردات کتاب از پاکستان انجام میشود،
مقابله کنند. این اقدام طی سالهای گذشته موجب شده تا امنیت کتابفروشان
تحتالشعاع قرار بگیرد.
حساسیت مرزی برای ورود کتاب از ایران به افغانستان
نکته حائز اهمیت در این زمینه این است که در نقاط مرزی کشور افغانستان
حساسیت بالایی بر روی ورود کتاب از ایران وجود دارد، ماجرای ریخته شدن
هزاران جلد کتاب از ناشران ایرانی در رود هیرمند که در سال 1388 رخ داد،
موید این نکته است. این کتابها به بهانه اینکه موجب اختلافات قومی و مذهبی
میشدند، در گمرگ توقیف و در نهایت به رود هیرمند ریخته شدند،
نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه ، تفسیر الغدیر،اصول کافی و ...از جمله این
کتاب ها بودند.
محمدسرور رجایی رئیس خانه ادبیات افغانستان در ایران در این زمینه
میگوید: چون بیشتر شیعیان افغانستان از ایران با خودشان کتاب میبرند،
بعضی مسئولان مرزی دوست ندارند کتابهای ایرانی به خصوص کتابهای دینی و با
اهداف روشنگری از ایران وارد افغانستان شود و این سیاستهای سلیقهای در
مناطق مختلف افغانستان جدای از سیاستهای فرهنگی دولت افغانستان است و
معمولا افرادی که در مرزها هستند سلیقه شخصی خود را درباره کتابها اعمال
میکنند و از ورود کتابها با رای خود جلوگیری میکنند.
وی همچنین درباره نوع نیاز مردم افغانستان گفته است: در شرایط فعلی
کتابهای ارزشی درباره مذهب و دین و ارزش های مشترک جهادی مورد نیاز مردم
افغانستان است چرا که غرب تلاش کرده به گونهای خاک غفلت را بر ارزشهای
جهادی افغانستان بپاشد که سراغ افتخارات جهادی خود نروند لذا بهترین
گزینهای که مردم را به گذشته جهادی و خاطراتشان نزدیک میکند، ارسال
کتابهای دفاعی و ارزشی دفاع مقدس است.با وجود همه خطرات، مشکلات اقتصادی و
دسترسی کتابفروشان افغان به نشر ایران، (حتی در سایه فعالیت انتشارات
الهدی به عنوان توزیعکننده در افغانستان باز هم کتابفروشان بسیاری همچون
عزیز کتابفروش وجود دارند که هر روز صبح کرکره مغازه خود را با امید بالا
میبرند.
بیانات در دیدار اعضاى ستاد مرکزى هیئت رزمندگان اسلام
اعضای
ستاد مرکزی هیئت رزمندگان اسلام در تاریخ بیستم آبانماه امسال، مصادف با
هفتم محرمالحرام ۱۴۳۵ با حضرت آیتالله خامنهای دیدار کردند. رهبر انقلاب
در این دیدار رهنمودهایی درباره هیئات مذهبی و مجالس عزاداری
اباعبداللهالحسین علیهالسلام ارائه کردند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن، صوت و فیلم بیانات ایشان در این دیدار را در آستانهی اربعین حسینی منتشر میکند.
بسماللهالرّحمنالرّحیم
هیئت رزمندگان یک پدیدهى مبارکى است؛ نَفْس اینکه رزمندگان ما هیئت
عزادارى تشکیل بدهند - محور و نقطهى ثقل اصلى هم عزادارى عاشورا است؛
بقیّهاى که فرمودید، اینها حواشى لازم و خوبى است، امّا آن نقطهى ثقل،
احیاى عاشورا، زنده نگهداشتن عاشورا و عمقیابى ژرفاى حادثهى عاشورا
است - چیز بسیار مبارک و مهمّى است.
یک نکته این است که اصل انتساب هیئت به رزمندگان، یک معناى مهمّى دارد.
رزمندگان یعنى کسانى که در مواجههى با دشمن مجاهدت کردند؛ مجاهدت هم اعمّ
از مقاتله است؛ مقاتله یعنى جنگ نظامى، مجاهدت مجموعهاى از انواع
مبارزهها است؛ جنگ نظامى، جنگ فکرى، جنگ روحى، جنگ اجتماعى، مجموع اینها
اسمش مجاهدت است، مجاهدت شامل همهى اینها هم هست. آن کسانى که اهل مجاهدت
در راه خدایند - یکى از خصوصیّات مجاهدت و معناى جهاد این است که دشمن در
مقابل انسان باشد؛ هر تلاشى را جهاد نمیگویند؛ ممکن است کسى یک کار
علمىاى هم بکند [امّا] جهاد نباشد؛ جهاد، آن حرکتى است که در مواجههى
با یک خصم، با یک دشمن، انجام میگیرد - و این خصوصیّت را دارند، این روحیّه
را دارند، براى همهى اجتماعات وجودشان مبارک است؛ چون اجتماعات بشرى
خالى از دشمن نیستند - حالا کم یا زیاد؛ یک وقت مثل ما دشمن زیاد دارند، یک
وقت هم این قدر دشمن ندارند امّا بالاخره دارند - و اگر چنانچه این جامعه
در درون خود یک نیروى مواجهشونده و مقابلهکنندهاى داشته باشد که همان
مبارزین و رزمندگان و مجاهدین هستند، میتواند احساس امنیّت بکند؛ والّا
اگر این را نداشته باشد، مثل بدنى است که در درون خودش آن گلبولهاى سفید
را که مثلاً مأمور به مواجهه هستند، نداشته باشد؛ انواع و اقسام بیمارىها
بر این جامعه ممکن است عارض بشود. اینکه این مجموعه بیایند براى مسئلهى
عاشورا و مسئلهى عزادارى حسینبنعلى (علیهماالسّلام) تلاش بکنند و کار
کنند و آن را گرم و گرامى و زنده بدارند، این خیلى کار مناسب و لازمى است.
بنابراین نَفْس این انتساب، یعنى انتساب هیئت عزادارى به رزمندگان، چیز
مبارکى است، چیز خیلى خوبى است، این را رها نکنید و هر چه میتوانید حفظ
کنید و نگه دارید.
نکتهى دیگر این است که اسم هیئت در آن تبادر عرفى، [به معنى]
بىنظمى است؛ میگویند فلانى هیئتى عمل میکند، یعنى بىنظم عمل میکند.
تقریباً میشود گفت شما اوّلین کسانى هستید که آمدید این مجموعهاى را که
گویا طبیعتش طبیعت "بىنظمى" است، تحت نظم درآورید؛ این خیلى چیز خوبى
است.
خب، هیئتى بودن - که به اصطلاح تعبیرى از بىنظم بودن است - بهخاطر
چیست؟ بهخاطر این است که وقتى کسى وارد هیئت امام حسین میشود هیچکس به
او نمیگوید فلان جا بنشین، فلان جا ننشین؛ فلان جور بنشین، فلان جور ننشین؛
کِى بیا، کِى برو؛ کاملاً همهى تحرّکات، برخاستهى از ارادهى مردم و
خواست خود مردم است که آن هم ناشى از ایمان آنها است؛ این چیز خیلى خوبى
است، این را باید نگه دارید؛ یعنى ارتباط هیئت را به ایمان مردم و عشق
مردم، و جاذبه و گیرایى خود هیئت و خود این کانون را براى دلهاى مردم باید
نگه دارید، این را باید حفظ کنید، یعنى جورى نشود که حالت ادارى و مانند
اینها پیدا بکند.
به نظر من مراکز شماها حسینیّهها است. شما مرکز ادارى نمیخواهید؛
حسینیّه، هیئت، مسجد، مراکز شما اینها است. یعنى اگر آمدیم ما اینجا را
وابسته کردیم به یک ادارهاى و یک ساختمانى و طبقهى اوّل و طبقهى دوّم
و صندلى گردان و مانند اینها، این دیگر هیئت نمیشود؛ میترسم اشکال پیدا
بکند، نمیگویم قطعاً هیئت نمیشود، امّا به نظرم میرسد که طبیعت کار هیئت
این است که مردم با عشق و شور و اشک بیایند طرف مجلس امام حسین؛ این است که
اثر میکند؛ این است که از دلش این انقلاب میجوشد، یا لااقل مزرَع خوبى
براى رشد فضائل انقلابى و معارف انقلابى میشود.
نکتهى بعد که خیلى مهم است، همین مسئلهى تربیت نیروها یا حراست از
نیروهاى گوینده و خواننده از خطاها و اشتباهات است؛ این خیلى مهم است.
واقعاً یکى از گرفتارىهاى ما این است؛ حالا اسم مدّاحها بد در رفته،
مخصوص مدّاحها نیست، مدّاح و غیر مدّاح ندارد. از کسانى که در این ماجراى
منبر رفتن و از عاشورا خواندن وارد بودهاند - اعم از مدّاح و منبرى و
مانند اینها - مواردى دیده شده که حرفهاى نامناسبى از اینها صادر شده. یک
وقت حالا من و شما نشستهایم، یک حرف غلطى هم از دهان بنده مىآید بیرون،
چیزى نیست، [ چون] دو نفر پهلو هم نشستهاند، مهم نیست؛ یک وقت نه، ما
هزار نفر، ده هزار نفر، گاهى پنجاه هزار نفر مستمع داریم، گاهى این جمعیّت
تبدیل میشود به جمعیّتهاى میلیونى بهخاطر انتشار؛ اینجا باید محاسبه
بشودکه تأثیر یک حرف غلط و نامناسب بر روى ذهن مخاطب چیست. یک عدّهاى
همان حرف غلط را قبول میکنند، و یک معرفت غلطى پیدا میکنند؛ یک عدّهاى آن
را استنکار میکنند و این استنکار موجب میشود که از اصل دین زده بشوند؛ بین
کسانى و کسانى سرِ این حرف اختلاف مىافتد؛ ببینید، از چند جهت مجارى
فساد بهوجود مىآید براى یک حرف غلطى که یک نفر میزند. از قدیم دیده
بودیم ما - مخصوص حالا نیست؛ از بچّگى میرفتیم روضه و پاى منبر - گاهى
روضهخوانها روضههایى میخواندند که معلوم بود غلط است، معلوم بود خلاف
است، امّا میخواندند؛ براى اینکه حالا چهارنفر مستمع دلشان بسوزد و گریه
کنند. مگر به هر قیمتى باید این کار را کرد؟ حادثه را بیان کنید؛ با
هنرمندى بیان کنند تا مردم دلشان شیفته بشود و منقلب بشود، نه اینکه خلاف
بگویند. حالاها هم میشنوم، منبرى یا مدّاح سر منبر خطاب به امیرالمؤمنین
میکند و میگوید آقا هرچه دارى از امام حسین دارى! شما فکرش را بکنید! این
چه حرفى است و این چه مُهملگویىاى است که کسى اینجور دربارهى
امیرالمؤمنین حرف بزند؟ امام حسین هرچه دارد از امیرالمؤمنین دارد، امام
حسین هرچه دارد از پیغمبر دارد؛ چرا نمیفهمند این معانى و این مسائل را؟
آنوقت ادّعا هم دارند، هرچه هم به دهنشان بیاید میگویند؛ یعنى اینها را
خیلى باید بهنظر من بزرگ بشمُریم.
یک نکته هم همین مطلبى است که آقاى نجات اشاره کردند که درست هم هست.
هیئتها نمیتوانند سکولار باشند؛ هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم! هرکس
علاقهمند به امام حسین است، یعنى علاقهمند به اسلام سیاسى است، اسلام
مجاهد است، اسلام مقاتله است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است؛
معناى اعتقاد به امام حسین این است. اینکه آدم در یک مجلس روضه یا هیئت
عزادارى مراقب باشد که نبادا وارد مباحث اسلام سیاسى بشود، این غلط است.
البتّه معناى این حرف این نیست که هر حادثهى سیاسى در کشور اتّفاق
مىافتد، ما باید حتماً در مجلس روضه آن را با یک گرایش خاصّى - حالا یا
این طرف، یا آن طرف - بیان کنیم و احیاناً با یک چیزهایى هم همراه باشد؛
نه، امّا فکر انقلاب، فکر اسلام، خطّ مبارکى که امام (رضوان الله علیه) در
این مملکت ترسیم کردند و باقى گذاشتند، اینها بایستى در مجموعهها و مانند
اینها حضور داشته باشد.
به هر حال کار کارِ بزرگى است، کار مهمّى است؛ و شایستهترین
مجموعههایى که میتوانند براى امام حسین عزادارى کنند، واقعاً همین
مجاهدین فىسبیلاللهاند، همین رزمندگانند، همین جوانها هستند؛ و شما
این را قدر بدانید و این را هدایت کنید؛ هدایت کنید. این میتواند یک
چشمهى خورشید و چشمهى نورى باشد براى اِشعاع در مغزها و در فکرها و در
دلهاى مخاطبین که بتواند اینها را از لحاظ معارف اسلامى و معارف دینى بالا
ببرد.
چقدر خوب است که در محافل هیئتها، به مسئلهى قرآن - قرآنخوانى و
معارف قرآنى - اهتمام ورزیده بشود؛ چقدر خوب است که در این نوحهخوانىها
مضامین اسلامى، مضامین انقلابى، مضامین قرآنى گنجانده بشود؛ یک وقت هست
که سینه میزنند و صد بار با تعبیرات مختلف مثلاً میگویند «حسین واى»، خب
این یک کارى است امّا هیچ فایدهاى ندارد و هیچ چیزى از «حسین واى» انسان
نمیفهمد و یاد نمیگیرد. یک وقت هست که شما در همین مطلبى که [عزادار] تکرار
میکند و حرفى که [با آن] سینه میزند، با زبان نوحه و با زبان شعر، یک
مسئلهى روز، یک مسئلهى انقلابى، یک مسئلهى اسلامى، یک معرفت قرآنى را
میگنجانید؛ او وقتى تکرار میکند، در ذهن او ملکه میشود؛ این خیلى باارزش
است، کارى است که هیچکس دیگر غیر از شما نمیتواند این کار را بکند؛ یعنى
هیچ رسانهاى واقعاً قادر نیست که اینجور معارف الهى را با جسم و جان و
فکر و روح و احساس و عقل و مانند اینها آمیخته کند. لذا کار کار مهمّى است،
کار بزرگى است و امیدواریم که انشاءالله خداى متعال بهتان توفیق بدهد و
شما را مأجور بدارد که بتوانید به بهترین وجهى انشاءالله این کار را پیش
ببرید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته