0

0

0

0

0
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

به مناسبت 14 ذی الحجه ، سالروز معجزه ی شق القمر توسط پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم )
به مناسبت 14 ذی الحجة الحرام که معجزه ی شق القمر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوقوع پیوست .

در شب چهاردهم ذی حجّه که قرص ماه کامل بود، تعدادی از مشرکان مکه و یا به روایتی چهارده تن از اصحاب عقبه [افرادی از اهالی یثرب در عقبه منی در مکّه معظمه با پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) پیمان بسته و به طوری پنهانی با او بیعت کرده بودند] از آن حضرت، درخواست معجزه کردند و به وی گفتند: هر پیامبری دارای معجزه است، معجزه شما در این شب چه می تواند باشد؟
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: شما از من چه معجزه ای می خواهید؟
آنان گفتند: اگر خدا با توست و تو در نزد او قدر و منزلتی داری، از او بخواه که قرص قمر [ماه] را دو قطعه کند و آن دو را از هم جدا نماید.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره پیشنهاد آنان می اندیشید که جبرئیل امین بر او نازل شد و عرض کرد: ای محمد! خدای سبحان به تو سلام می رساند و می فرماید: هر چیزی در این عالم را به فرمان تو در آوردم، هر چه از من بخواهی اجابت کنم.
آن گاه، آن حضرت سرش را به سوی آسمان بلند کرد و به ماه دستور داد که به دو نیم شود. در همان حال، ماه به دو نیمه شد و معجزه الهی به وقوع پیوست.
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و پیروان او به سجده رفته و خدای قادر و سبحان را شکر نمودند.
آن گاه، به آن حضرت گفتند: آیا امکان دارد که دو نیمه ماه به هم بپیوندد و همانند سابق شود؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره ای به ماه کرد و دستور داد که به هم بپیوندند.
مشرکان مکّه [و یا اصحاب عقبه] بار دیگر از آن حضرت درخواست کردند که وی معجزه کرده و بالای ماه را بشکافد.
آن حضرت برای اتمام حجت بر آنان، بار دیگر اشاره به ماه کرد و فرمان داد که در بالایش شکافی پدید آید.
در همان لحظه انشقاقی پدید آمد و بالای ماه شکافته شد و معجزه "شق القمر" به وقوع پیوست.
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و پیروانش سجده شکر کرده و خدای سبحان را که چنین معجزه ای به پیامبرش عنایت کرد، سپاس گفتند.
آن گاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ماه اشاره کرد که به حال سابقش برگردد.
مشرکان و کافران که با چشم خود شاهد این معجزه الهی بودند، به عهدشان وفا نکرده و برای ایمان آوردن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بهانه آوردند و گفتند: ما منتظر بازگشت مسافرانمان از شام و یمن میمانیم، اگر آنان نیز این معجزه را دیده باشند به تو ایمان می آوریم و در غیر این صورت معلوم می شود که بر ما سحر و جادو کردی و دشمنی ما نسبت به تو افزون می گردد.
به هر روی، مشرکان با این بهانه از زیر بار عهد و پیمانشان شانه خالی کرده و به آن حضرت ایمان نیاوردند و گفتند که کار محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، سحر و جادو بود. با این که برخی از علمای اسلامی در اصل معجزه شق القمر تشکیک کرده اند ولی اکثر قریب به اتفاق علما، مفسران و مورخان اسلامی، آن را تأیید کرده و شأن نزول سوره قمر (54) قرآن مجید را در همین رابطه می دانند.(1)
-------------------------------------------------------
1-نک :مجمع البیان[علامه طبرسی]،ج10-9،ص281 ؛ بحارالانوار[علامه مجلسی]،ج71 ،ص352 ؛ وقایع الایام[شیخ عباس قمی]،ص 120

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۲ ، ۱۵:۲۹
0

خدا: بنده عزیزم منتظرت هستم  تا نماز شب بخوانی و در سکوت شب تنها با من حرف بزنی

بنده: خدایا! خیلی خسته ام ...

خدا: بنده من پس دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر را بخوان . دوست دارم صدایت را بشنوم ...

بنده: خدایا! برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم !

خدا: بنده من اشکالی ندارد ،قبل از خواب این سه رکعت را بخوان

بنده: خدایا! خوابم میاید سه رکعت زیاد است ...

خدا: بنده من فقط یک رکعت را بخوان!

بنده: خدایا!امروز خیلی خسته ام ، آیا راه دیگری ندارد؟

خدا: بنده من ،قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله ...

بنده: خدایا! من در رخت خواب هستم . اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد

خدا: بنده خسته ام ،همان جا خوابیده تیمم کن و بگو: یا الله

بنده: خدایا! هوا سرد است. نمی توانم دستانم را از زیر پتو بیرون بیاورم!!!

خدا: بنده من ،در دلت بگو : یا الله

                                         اما ... بنده اعتنایی نمیکند و میخوابد

خداوند : ملائکه من! ببینید من آنقدر ساده گرفتم اما او ... خوابیده است،چیزی به اذان صبح نمانده. بنده ام  را با نوازش بیدار کنید، ،دلم برایش تنگ شده،امشببا من حرف نزده...

ملائکه: خداوندا! او را بیدار کردیم اما باز خوابید...

خدا: ملائکه من ،در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست...

ملائکه: پروردگار ،بیدار نمی شود

خدا: هنگام طلوع آفتاب است،ای بنده من بیدار شو!!!

و خورشید از مشرق سر بر می آورد و بنده...

ملائکه: خداوندا... نمیخواهی با او قهر کنی؟

و خداوند:نه ... او جز من کسی را ندارد...

یه لحظه فکر کن تو رو نمیدونم ولی من  دسته کمی از این بنده ندارم. یه روزی از پدر بزرگم شنیدم کهآقا امام رضاعلیه السلام پیش خدا خیلی عزیزه همیشه موقع اومدنم به حرم یه کاغذ و قلم بهم می داد و میگفت الان وقتشه.موقعی که ازش می پرسیدم وقته چیه مثله همیشه خیره بهم نگاه میکرد و می گفت خدا مثل همیشه منتظره. همیشه کم رنگ ترین جوهر ها از قوی ترین حافظه ها موندگار تره. قلمتو بردار و بریز رو کاغذ،غم  یه عمر دوری از اون کسی که همیشه منتظره ...باهاش درد و دل کن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۲ ، ۱۵:۴۶
0